مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله اش را بسیــار دوست می داشت
دخترک به بیماری سختی مبتلا شد
پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره بدست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد
ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد...
پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی کرد
سرکار نمی رفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند
ولی موفق نشدند. شبی پدر رویای عجیبی دید، دید که در بهشت است
و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند
همه فرشته های کوچک در حال شادی بودنند .
هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود
مرد جلوتر رفت و دید فرشته ای که شمعش خاموش است، همان دختر خودش است
پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد
از او پرسید : دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟
دخترک به پدرش گفت: باباجان، هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش می کند و
هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم هر وقت تو گوشه گیر می شوی من نیز گوشه
گیر می شوم نمی توانم همانند بقیه شاد باشم .
پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید.
اشکهایش را پاک کرد، ناراحتی و غم را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت.
نتیجه اخلاقی : همیشه شادباشید
اشاره
با ظهور فناوری های جدیدی هم چون رایانه، اینترنت و...، جوامع بشری با چالش های جدید و جدی در همه ی عرصه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی و اجتماعی روبه رو شده اند. نداشتن برنامه ریزی های راهبردی، به سرعت باعث عقب ماندگی از تحولات روزافزون خواهد شد. نهادهای آموزشی نیز به فراخور تغییرات، نیازمند برنامه ریزی های درازمدت، میان مدت، کوتاه مدت و اساسی، به منظور هم گام شدن با تغییرات هستند. در این مقاله، فواید و کاربرد یادگیری الکترونیکی بررسی شده است.
قلمرو یادگیری الکترونیکی خیلی گسترده است. نکته ی مهم در یادگیری الکترونیکی این است که یادگیرندگان می توانند از طریق ابزارهای الکترونیکی آموزش ببینند، بسیاری از کاربردهای یادگیری الکترونیکی دربردارنده ی تعامل های دوطرفه هستند در حالی که در کلاس های سنتی، آموزش تنها به عهده ی معلم است.. برای مثال، یادگیرندگان در مکان های متفاوت می توانند، از طریق شرکت در یک کلاس درس مجازی آموزش ببینند، مربیان می توانند سؤال های خود را برای کلاس درس مطرح کنند و یادگیرندگان از طریق صفحه ی نمایش رایانه ی خود به آن ها جواب دهند.
ابزارهای فناورانه، نه تنها با استفاده از روش سمعی و بصری قوی باعث جذابیت آموزش می شوند، بلکه سطح یادگیری را نیز افزایش می دهند. دست یابی سریع به دانش و تجربه، این امکان را به معلمان می دهد که با تغییرات سریع شغلی در جهان، هم چنان در شغل خود باقی بمانند. یادگیری الکترونیکی می تواند، به توسعه ی منابع انسانی، محتوا و فناوری کمک کند. به علاوه، این شانس را برای یادگیرندگان فراهم می آورد که به هنگام خواندن، تصمیم بگیرند چگونه سریع تر و چه قدر یاد بگیرند. هم چنین آنان را قادر می سازد که از طریق ایمیل و کنفرانس های اینترنتی، با مربی شان ارتباط برقرار کنند. از آن جا که در این نوع یادگیری، به حضور در مکان خاصی نیاز نیست، فرد متحمل هزینه های رفت و آمد نیز نمی شود.
شرایط لازم
یادگیرندگانی که در دوره ی یادگیری الکترونیکی شرکت می کنند، نیازمند داشتن بعضی خصوصیات یا توانایی های معینی هستند:
* اولین شرط یادگیری، انگیزه برای یادگیری است. یادگیری الکترونیکی که یادگیرندگان را هدایت می کند، با وجود فوایدی که دارد، با بعضی مشکلات نیز همراه است. از جمله این که یادگیرنده باید انگیزه ی درونی بالایی برای یادگیری در سطح بالاتر باشد.
* یادگیرندگان الکترونیکی در روز نیازمند صرف اوقات خاصی برای آموزش هستند. آنان نباید برای ساعات طولانی جلوی رایانه بنشینند، اما می توان از طریق ترم های آموزشی، پیشرفت تحصیلی آنان را افزایش داد.
* یادگیرندگان باید ساعاتی از شبانه روز را برای آموزش انتخاب کنند که عوامل بیرونی، توجه و تمرکز آن ها را برهم نزند.
* بعد از آموزش هر درس، یادگیرنده باید درباره ی این که چگونه از آموخته هایش استفاده کند، بیندیشد. عمل به این رهنمود، سطح انگیزشی یادگیرنده را افزایش می دهد.
* یادگیرندگان مجازی باید هدف های روزانه ای را برای خود تعیین کنند.
* هرگز نباید در زمانی که به تقویت یا تکرار یک موضوع نیاز دارند، در برقراری ارتباط با معلم یا هم دوره های خود از طریق ایمیل یا کنفرانس تردید کنند.
تعامل یادگیرنده با محتوا
در طراحی فرایند تدریس، سازمان دهی فرصت های ارتباط و تعامل، عامل مهمی (به ویژه در مراکز آموزشی باز، جایی که یادگیرندگان، معلمان و منابع تدریس از نظر زمانی و مکانی دور از هم قرار دارند) به شمار می آید. تعامل یادگیری محور، عمدتاً سه گونه است: یادگیرنده- محتوا، یادگیرنده- معلم، و یادگیرنده- یادگیرنده. نوع پذیرفته شده ی دیگر، تعامل یادگیرنده- میانجی است. تعامل یادگیرنده- میانجی، بر تعامل یادگیرندگان با فناوری تأکید دارد. در صورتی که تعامل یادگیرنده- محتوا بر تعامل تعلیم و تربیتی متمرکز است. از آن جا که در نظام آموزشی باز، تعامل یادگیرنده- یادگیرنده و یادگیرنده- معلم محدود می شود، تعامل یادگیرنده- محتوا در رسیدن به هدف های یادگیری اهمیت زیادی دارد.
چند پیشنهاد
هنگامی که برنامه های یادگیری الکترونیکی به عنوان جای گزین یا به عنوان حمایت کننده از روش های یادگیری سنتی اجرا می شوند، فرایند یادگیری به پایدارتر شدن دانش کسب شده می انجامد. اگرچه هزینه ی زیرساخت های آموزش مجازی زیاد است، اما کیفیت خدمات و آموزش طولانی مدت آن رضایت بخش تر است.
در ابتدا تیم طراح باید به درستی اهداف یادگیری را تعیین کند و جنبه هایی هم چون نوع آموزش و رسانه را در نظر بگیرد. انتخاب مناسب نوع تجهیزات و ارتباطات، به اثربخش و مولد بودن آن ها در طول زمان و تأثیر آن ها در کاهش هزینه های ارتباطات و سرمایه گذاری بستگی دارد. به عبارت دیگر، رویکرد دولت ها در یادگیری الکترونیکی، آگاهی های ایجاد شده در جامعه، و وضعیت فرهنگی- اقتصادی، از عواملی هستند که می توانند فرایند یادگیری الکترونیکی را سرعت ببخشند.
از سوی دیگر، توسعه ی سریع فناوری، به توسعه ی سیستم های آموزشی کمک می کند و این نیز به پدیدار شدن مدل های آموزشی نوینی منجر می شود. برپایی آزمایشگاه های مجازی، به توسعه ی آموزش و پرورش در سرتاسر جهان کمک می کند؛ به ویژه برای آموزشگاه هایی که امکان خرید تجهیزات آزمایشگاهی را ندارند. به این ترتیب، محیطی در آموزش شکل می گیرد که خود باعث تداوم توسعه ی آن می شود. در محیط یادگیری الکترونیکی، یادگیرندگان می توانند روابط خود را با معلم، در مکان ها و زمان های متفاوت برقرار کنند. یادگیری الکترونیکی با فراهم ساختن محیط یادگیری با هزینه ی کمتر به محدودیت های مکانی و زمانی پایان داده است. در فرایند یادگیری، علاوه بر یادگیری فردی، به روابط بین معلم، یادگیرنده و هم دوره ای ها با یک دیگر نیز توجه شده است.
چگونه عزت نفس و اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم ؟
یکی از صفحات فایل پاورپوینت مورد دانلود ، انتخاب شده :
کوهنوردی که می خواست از بلندترین کوهها بالا برود پس از سالها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد. ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود میخواست، تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود. شب، بلندیهای کوه را در برگرفته بود و مرد هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود و اصلاً دید نداشت. ابر هم روی ماه و ستارهها را پوشانده بود.
همان طور که از کوه بالا میرفت پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط میکرد، از کوه پرت شد.
در حال سقوط فقط لکههای سیاهی مقابل چشمانش میدید و احساس وحشتناک کشیده شدن بوسیله قوه جاذبه او را در خود میگرفت. همچنان سقوط میکرد، در آن لحظات تمام رویدادهای خوب و بد زندگی اش به یادش آمد. اکنون فکر میکرد مرگ چقدر به وی نزدیک است. ناگهان احساس کرد طناب دور کمرش محکم شد و در میان آسمان و زمین معلق ماند.
در این لحظه ی سکون، چارهای برایش نماند جز آنکه فریاد بزند: خدایا کمکم کن. ناگهان صدای پرطنینی از آسمان شنیده شد: چه می خواهی؟ کوهنورد گفت: ای خدا نجاتم بده.
واقعا باور داری که من می توانم نجاتت دهم؟ البته که باور دارم.
اگر باور داری، طنابی که به دور کمرت بسته است پاره کن.
یک لحظه سکوت... و کوهنورد تصمیم گرفت با تمام نیرو طناب را بچسبد.
گروه نجات روز بعد یک کوهنورد را پیدا کردند که از سرما یخ زده و مرده بود. بدنش از طناب آویزان بود و با دستانش محکم طناب را گرفته بود، در حالی که او فقط یک متر از زمین فاصله داشت!
یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمیتواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ با همین تصاویر قدم های مهمی در آگاه سازی مردم و تحول جامعه برداشته اند، اگر هم تاثیرشان به این بزرگی نبوده باشد همین که باعث تکان خوردن یک انسان درباره یک موضوع شده باشد باز هم ارزشمند هستند. سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این کاریکاتور ها و طرح های تاثیر گذار را برایتان فراهم کنیم. تصاویری که تاثیر آن را باید خودتان و بسته به شرایطتان درک کنید و نمیتوان توصیفی برای آن داشت.
در این جنگ نرم، ملت ها و مردم با اراده خود و قبول هزینه در معرض حمله قرارمی گیرند و ماهواره یکی از ابزارهای قوی برای تغییر و دگرگونی فرهنگ یک جامعه است، این کالای فرهنگی در کنار مزیت ها، مضرات فراوانی نیز دارد و ابزار مهم دشمن در جنگ نرم و یکی از عوامل تشدید بحران در خانواده هاست.
تغییرات فرهنگی، ارزشی و کمرنگ کردن الگوهای دینی در میان زنان و دختران از تاثیرات و پیامدهای منفی ماهواره برجامعه و خانواده است و از این طریق زنان را در کشورهای اسلامی از معارف الهی، فضایل و ارزش های اخلاقی نهی کرده و از این راه به اهداف خود دست پیدا می کنند.
فیلم های ماهواره بیانگر الگوی خانواده های غربی بوده و با القای فرهنگ غرب ارزش ای اخلاقی مانند حیا، غیرت و عفاف را در جامعه از میان می برند و درصدد تثبیت روابط موازی در بیرون از خانواده هستند که این اقدامات موجب فروپاشی بنیان خانواده می شود.
کمرنگ شدن ارزش های خانوادگی و گسست نهادخانواده ازدیگر نتایج فیلم های نامناسب شبکه های ماهواره ای است، رشد طلاق در جامعه از نشانه های این گسست خانوادگی است که به دنبال خود مسائل متعدد دیگری از جمله فقر، اعتیاد و افزایش فرزندان بی سرپرست را به همراه دارد.
هنگامی که اعضای خانواده در روز های متوالی سریال های نامناسب ماهواره را مشاهده می کنند که هدف آنها عادی سازی روابط با نامحرم است، خیانت به همسر برای آنها عادی شده و مشاهده این برنامه ها و عدم کنترل افراد بر رفتارخویش، نوعی بی مهری، دلسردی و اختلاف میان زن وشوهررا ایجاد می کند.
در سریال های نامناسب شبکه های ماهواره ای، سنت های اجتماعی و فرهنگی کشورها مورد تحقیر قرار می گیرند و نقش خانه داری، همسرداری و مادری زیر سوال رفته و بیشترین تاکیدآنان نشان دادن ارزش کار زن در بیرون از از خانه است.
ماهواره ها در واقع آخرین دست آوردهای رسانه ای غرب برای تحقق اهدافی است که از سال ها پیش و با اتخاذ دکترین آمریکا برای رویارویی با انقلاب اسلامی تدارک دیده شده است وباید تلاش شود تا با بصیرت و اطلاع رسانی جلوی این هجوم خاموش گرفته شود.کودکان هنگام صبح به انرژی نیاز دارند. برای تولید این انرژی باید والدین غذایی را انتخاب کنند که سرشار از کالری و ویتامین باشد و هرچند برای تهیه صبحانه برای فرزند خود زمان کافی ندارند، می توانند با خوراکی های ساده اما کاملا مقوی آنها را روانه مهد یا مدرسه کنند.
نیویورک تایمز در مقاله ای بچه های آمریکایی را با دیگر کودکان و نوجوانان سراسر دنیا مقایسه کرده بدینصورت که بچه های آمریکایی در منوهای صبحانه شان اکثرا غلات، بلغور جو دوسر، شیر، ماست، تخم مرغ، مغز بادام، كنجد و عسل و قطعات میوه دیده می شود در حالیکه این وعده غذایی برای بسیاری دیگر از بچه ها در سراسر دنیا در زمان های کاملا مشابه، گاهی کاملا متفاوت است.
Saki Suzuki, 2 ¾ years old, Tokyo
Doga Gunce Gursoy, 8 years old, Istanbul
Nathanaël Witschi Picard, 6 years old, Paris
Phillip Kamtengo, 4 years old, and Shelleen Kamtengo, 4 years old, Chitedze, Malawi
Koki Hayashi, 4 years old, Tokyo
Viv Bourdrez, 5 years old, Amsterdam
Birta Gudrun Brynjarsdottir, 3 ½ years old, Reykjavik, Iceland
Aricia Domenica Ferreira, 4 years old, and Hakim Jorge Ferreira Gomes, 2 years old, S?o Paulo, Brazil
Emily Kathumba, 7 years old, Chitedze, Malawi
Oyku Ozarslan, 9 years old, Istanbul
Tiago Bueno Young, 3 years old, S?o Paulo, Brazil
سرزمین مادری جایی است که متولد شده ایم و در آن پرورش یافته ایم. جایی است که هر کسی به آن تعلق خاطری خاص و جدا ناشدنی دارد. بوی خاکش و رنگ آسمانش همیشه در ذهن می ماند. جایی که مردمانش نسبت به هم احساس نزدیکی دارند و به نوعی همراه و پشتیبان هم هستند. سرزمین مادری موسم عاطفه های یکرنگ است، جولانگاه خاطره های شیرین و خاستگاه عشق ابدیست. سرزمین مادری دارای حرمت است و همگان موظفند به طریقی دین خود را در برابر آن ادا کنند چون از هوایش نفس میکشند، از غذایش می خورند، از آبش می نوشند و فرصت های زندگی را در فضایش میگذرانند ... در ادامه ایمیل، شما دوستان روشهای دهگانه ای را از نظر خواهید گذراند که بوسیله آنها می توانید مقداری از دین خود را به سرزمین مادری تان ادا کنید:
1. هر روز، کاری خوب انجام دهید.
از کمک کردن به افراد بی بضاعت و تنگدستان گرفته تا عیادت از بیماران و سالمندان و گره گشودن از مشکلات گرفتاران، با خود قرار بگذارید که در هر روز کاری خوب، هرچند کوچک، انجام دهید.
2. تلاش کنید فرد مفیدی باشید.
شرایط کنونی یک سرزمین، برآیند افکار و رفتار همه افراد آن سرزمین است. هر کسی برای اعتلا و پیشرفت سرزمین مادری اش باید از خود شروع کند و سعی نماید سهم خود را ادا کند. حتما نباید کاری بزرگ انجام دهید، همین که قدمهای کوچک مثبت را با عشقی بزرگ بردارید کافیست.
3. هوای هموطنان خود را داشته باشید.
برای پشتیبانی و یاری رساندن به دیگران پیشقدم شوید. به انسانها احترام بگذارید و همیشه لبخند بر لب داشته باشید. وقتی در طول روز به اطراف خود نگاه میکنید مطمئناً فرصت های زیادی را خواهید یافت که میتوانید با دستگیری از دیگران، به آنها کمک کنید. حق تقدم سالمندان و کودکان را در همه حال رعایت کنید، بی توقع عشق بورزید و هیچکس را قضاوت نکنید.
4. محافظت از محیط زیست را یک اولویت بدانید.
همه ما در برابر محیطی که در آن زندگی میکنیم و تلاش برای ایجاد شرایط بهتر زیستی و جلوگیری از صدمه دیدن طبیعت مسئولیم. کاشتن درخت، تولید زباله کمتر، استفاده بیشتر از وسایل نقلیه عمومی و جلوگیری از هدر رفت منابع تجدید ناپذیر مانند آب، رعایت بهداشت و پرهیز از آلوده کردن اماکن عمومی، برخی از مواردی هستند که برای نگهداری از محیط زیست باید لحاظ شوند.
5. زمان مطالعه خود را افزایش دهید.
افراد جامعه ای که مطالعه نمیکنند همیشه در یک زندان فکری و اعتقادی محبوس هستند و اینگونه است که سرزمین مادری شان فرصت پیشرفت و توسعه پیدا نمی کند. مردمی که کتاب نمی خوانند به نوعی اسیر و دنباله رو کسانی هستند که از این نقطه ضعف و عدم آگاهی عموم به نفع خود برای فریفتن و به بیراهه کشاندن آدمها بهره میبرند. بنابراین مطالعه و ارتقای فرهنگ کتاب خوانی درنهایت به اعتلای همه جانبه یک سرزمین خواهد انجامید.
6. در یک زمینه تخصص پیدا کنید.
متخصص شدن در یک حرفه، هم آینده شما را از لحاظ شغلی تضمین میکند و هم سودآوری سرشاری برای سرزمین مادری تان دارد. تصور کنید که همه افراد یک جامعه در حرفه شان متخصص باشند و از تجربه خود برای بهبود شرایط استفاده کنند، آنگاه بسیاری از مشکلات و معضلات براحتی حل میشد. سعی کنید تا جایی که میتوانید تجربه کسب کنید و سطح شغلی خود را بالا ببرید و اندکی از این اندوخته را رایگان به دیگران اختصاص دهید.
7. در شرایط اضطرار، منافع جمع را به منافع شخصی مقدم بدانید.
وقتی حادثه ای غیر مترقبه مانند سیل، زلزله و طوفان رخ میدهد، هم دل و متحد برای حمایت از دیگران بکوشید و بجای هجوم برای جمع آوری مواد غذایی و سایر مایحتاج، بکوشید تا منافع عموم به رفع نیازهای شخصی تان ارجحیت داشته باشد.
8. به فکر نسلهای بعد باشید.
سرزمین مادری شما فقط به شما تعلق ندارد، بلکه به نسلهایی که قرار است در آینده در آن زندگی کنند نیز متعلق است. یادتان باشد که پیشرفت و آبادانی مطالبه ای است که نسلهای آینده از شما خواهند داشت و منابع یک سرزمین امانتی است که باید بخوبی از آن مراقبت کنید تا به دست آیندگان برسد.
9. در برابر متجاوزان متحد شوید.
در دنیای امروز همیشه احتمال دارد کشوری یا گروهی به سرزمین شما تجاوز کنند. در این شرایط باید همه در برابر این تعدی متحد و همصدا برای دفاع از سرزمینشان به پا خیزند و تا بیرون راندن متجاوزان از پای ننشینند و از هیچ فداکاری دریغ نکنند. دفاع از سرزمین مادری، وظیفه و ادای دینی است که بر گردن همه است.
10. به سلامتی تان اهمیت بدهید.
یک سرزمین سالم نیاز به مردمانی سالم دارد. باید به سلامت جسم و فکرتان اهمیت دهید. سالم غذا بخورید و همیشه وقتی را برای ورزش کنار بگذارید. شادی را فراموش نکنید و مثبت بیاندیشید. استرس و افکار منفی را از خود دور کنید. هر روز بخندید و از غم و اندوه فاصله بگیرید. تفریح و مسافرت کنید. به موسیقی گوش دهید، به سینما، تئاتر، کنسرت و موزه بروید و ذهنتان را از ناامیدی و افسردگی خالی کنید.
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺷﺘﺎﺏ ﻧﮑﻨﯽ.
ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﺮﺳﯽ، ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ،
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ، ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ؛ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻩ؛
ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﻧﯿﺰ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ...
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ، ﺁﻥ ﻗﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﻭ
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺁﻭﺭﺩ... ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩﯼ، ﻣﺘﻮﺟﻪ
ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﺕ، ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ، ﺑﯽ ﺗﺎﺑﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﯽ...
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻠﺨﯽ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺰﻧﺪ، ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﭼﺸﯿﺪ ﻭ
ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻨﺪ، ﺑﻪ ﺁﺳﻮﺩﮔﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺭﺳﯿﺪ.
ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻠﺦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﻏﯿﺮﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﻡ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ...
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺣﺲ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﺍﻭ ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺑﺎﺭ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﻬﺎﺩﻥ، ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ
ﺩﻭﺵ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ، ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺳﺒﮑﺒﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
" ﺯﻧﺪﮔﯽ " ﻣﯽ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ.
چه کنیم تا بچه ها با یکدیگر دعوا نکنند؟
اگر جزو خانواده هایی هستید که دو فرزند کوچک در خانه دارند، احتمالا هر روز صبح با صدای دعوا و داد و بحث آنها از خواب بیدار می شوید. به طور مثال، ناگهان صدای دخترتان را می شنوید که جیغ می زند: از اتاق من برو بیرووووووون! . با این اوصاف به کوک کردن ساعت برای بیدار شدن نیازی ندارید. از همان ابتدای صبح صدای داد و دعوای آنها بالا است تا خود شب.
اگر تصور می کنید روش های تربیتی شما اشتباه بوده که فرزندانتان یک لحظه آرام و ساکت نیستند، اشتباه می کنید. این وضعیت کاملا نرمال است و بیشتر والدین آن را تجربه می کنند. اما می توانید این کشمش ها را تا حد بسیاری کاهش دهید. برای این منظور ما ۱۰ راهکار را پیشنهاد می کنیم شاید مفید واقع شوند.
۱. آنها را نادیده نگیرید
برخی از کارشناسان مسایل کودک اعتقاد دارند، کودکان باید یادبگیرند خودشان مشکلاتشان را برطرف کنند و تا حد امکان والدین نباید در بحث و تضادهای آنها دخالت داشته باشند، مگر اینکه رفتارهای خطرناک از کودک سر بزند. اما مری شدی، کارشناس تربیت کودک و نویسنده کتاب های روانشناسی کودک می گوید: والدین باید مهارت های ارتباط برقرار کردن و برطرف کردن مشکلات را از همان سال های اولیه به کودک بیاموزند. او معتقد است به محض آغاز درگیری میان کودکان، والدین باید مداخله کنند و تا دیر نشده و رفتار آنها از کنترل خارج نشده است، به دعوا خاتمه ببخشند.
2. داد نزنید
هنگامی که کودکان با هم مجادله می کنند و این اعصاب شما را به هم می ریزد، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید و به هیچ عنوان داد نزنید. بیشتر والدین در چنین مواقعی داد می زنند: تمامش کنید . اما این دردی را دوا نمی کند. به جای این کار، جلو بروید و ببینید این مجادله بر چه اساسی به وجود آمده است. خیلی منطقی جلو بروید و از آنها بپرسید چه اتفاقی افتاده است و بگویید که آمده اید تا کمکشان کنید. در این حالت، کودک احساس می کند مورد حمایت قرار گرفته است و به جای ترس از شما، صادقانه حرف و مشکل خود را مطرح خواهد کرد.
۳. مذاکره کردن را به آنها بیاموزید
کودکان خردسال و پیش دبستانی در مورد مذاکره یا به کار گیری واژه های درست در زمان مناسب چیزی نمی دانند و نباید از آنها انتظار زیادی داشت. اما این را بدانید کودک بیشتر از آنچه می گوید، می فهمد. با استناد به این موضوع، به آنها بیاموزید به جای دعوا و داد زدن، با هم مودبانه معامله کنند. در مواقع لازم جملات مناسب را در دهان آنها بگذارید. این کار به مرور به آنها می آموزد باید چه کنند. بنابراین نباید نگران باشید که مبادا کودک عادت کند همیشه شما به او بگویید چه کند.
۴. به آنها فرصت عشق ورزیدن بدهید
شاید به نظرتان چندان جالب نباشد. اما به کودکان خود بیاموزید یکدیگر را دوست داشته باشند. به طور مثال، از آنها بخواهید یکدیگر را در آغوش بگیرند و مثلا بگویید: تو فقط همین یک خواهر/برادر را داری . وقتی از همان ابتدا به آنها عشق ورزیدن را بیاموزید با روحیه مهربان و لطیف تری رشد خواهند کرد و تعداد دفعات بحث و دعوای آنها تا حد بسیاری کاهش پیدا خواهد کرد.
۵. آرامش ایجاد کنید
هنگامی که دعوای بچه ها بالا می گیرد بسیار سخت است که بتوانید آنها را از هم جدا و آرام کنید. اما به عنوان پدر یا مادر، می توانید این مساله را به فرزند خود بیاموزید هر زمان احساس کرد دارد از کوره در می رود و عصبانی می شود، از اتاق بیرون برود و هر زمان آرام شد، دوباره نزد خواهر یا برادر خود بازگردد.
۶. عدالت و انصاف را برای آنها تعریف کنید
کودکان همیشه والدین خود را بهترین و منصف ترین فردی می دانند که می تواند به طور مساوی همه چیز را بین آنها و برادر یا خواهرشان تقسیم کنند. اما باید به تدریج به آنها بیاموزید همیشه همه چیز نباید مساوی باشد. به آنها بگویید زندگی واقعی همیشه هم عادلانه نیست و گاهی ممکن است انسان ها از داشتن چیزهایی محروم باشند. به طور مثال، هنگامی که فرزند بزرگ به کفش ورزشی نیاز دارد، دلیلی وجود ندارد یک جفت هم برای فرزند کوچک خریداری کنید تا ناراحت نشود. باید او را متوجه کنید چیزی که لازم ندارد را برایش نمی خرید. اگر کودک اعتراض کرد که: چرا او دارد و من ندارم. این عادلانه نیست . به او پاسخ دهید: همه انسان ها نباید وسایل مشترک و مشابه داشته باشند. انصاف این است که هرکس به اندازه نیاز خود داشته باشد، نه بیشتر!
۷. آنها را هم مقایسه نکنید
بسیاری از والدین این اشتباه را در تربیت فرزندان خود مرتکب می شوند: آنها برای تصحیح رفتار کودک، رفتار کودک دیگر را به رخ او می کشند و مدام آنها را با یکدیگر مقایسه می کنند. این مساله هیچ کمکی به کودک نمی کند و فقط خشم او را افزایش می دهد. اگر فرزند شما رفتار دلخواه را ندارد، راهکار آن را به او بیاموزید، نه اینکه او را با دیگران یا برادر/خواهرش مقایسه کنید. اگر به طور مثال، انرژی زیادی دارد و می خواهید کمی آرام باشد، او را در کلاس های ورزشی ثبت نام کنید تا هیجانش را آنجا تخلیه کند.
۸. همیشه با برنامه ریزی پیش بروید
شاید شما هم متوجه شده باشید بیشترین دعواهای فرزندان در ابتدای صبح یا در روزهای تعطیل روی می دهند. دلیل این امر این است که کودک احتمالا خواب کمی داشته، گرسنه یا خسته است. اگر در روزهای تعطیل برنامه غذاخوردن شما تغییر می کند، ترجیحا سعی کنید میان وعده های مقوی و سیرکننده برای فرزندان خود تهیه کنید تا برنامه جسمی او تغییر نکند. در ضمن، باید توجه داشته باشید خردسالان به ۱۲ ساعت خواب در طول شبانه روز نیاز دارند و کودکانی که مدرسه می روند نیز باید دست کم ۱۰ ساعت در شبانه روز بخوابند. در غیر این صورت ممکن است عصبی و پرخاشگر شوند.
۹. آنها را به شراکت مجبور نکنید
به عنوان پدر یا مادر، وظیفه شما است که به فرزند خود دست ودل باز بودن را بیاموزید. اما کودک مجبور نیست همه وسایل خود را با دیگران شریک شود. برخی از وسایل یا اسباب بازی ها برای کودکان بسیار ارزشمند هستند، می توانید آنها را کنار بگذارید تا کودک خودش اختصاصی از آنها استفاده کند. اما در وسایلی که تعصب خاصی به آنها ندارد به او بیاموزید که با دیگران شریک شود و به آنها اجازه دهد از وسایلش استفاده کنند. با این نوع تربیت، کودکان کمتر با هم دعوا خواهند کرد.
۱۰. کار گروهی را به آنها بیاموزید
همکاری و تقسیم کارها را به فرزندان خود بیاموزید. از همان سال های اول زندگی به کودک یاد دهید تا با برادر یا خواهر خود میز را بچیند، با هم آشپزی کنند یا ... . به آنها بیاموزید هر فردی وظایف و مسوولیت های خودش را دارد و در همکاری با یکدیگر بسیار بهتر می توان کارها را انجام داد. مزیت کار گروهی را در عمل به کودک نشان دهید تا در آینده نیز از این عادت رفتاری سود ببرد و موفق باشد.
منبع:آفتاب
در دنیا برخی از روزها نامگذاری های بامسمایی دارند. مثل روز والدین که در فرهنگ یادمان های ما گم است. شاید یک روز برای توجه به نقش توأمان پدر و مادر در زندگی کودک، روز مهم و تاثیرگذاری باشد.
سازمان ملل اول ژوئن را روز جهانی والدین اعلام کرده که همان روز جهانی کودک است، اما در آمریکا، بیل کلینتون با امضای طرح قانونی در سال ١٩٩٤ آخرین یکشنبه ماه جولای را به عنوان روز والدین تصویب کرد.
بزرگ کردن بچه از نوزادی تا رسیدن به مرحله یک فرد بالغ، کار سخت و پرمسئولیتی است که وظیفه اول والدین محسوب می شود. برای توجه دادن به این وظیفه که عشق بی قید و شرط می طلبد، روزی را برای قدردانی از والدین اختصاص داده اند.در این روز، بچه ها سعی می کنند با روش های مختلف از زحمت هایی که پدر و مادر برایشان می کشند، تشکر کنند؛ با گردش رفتن و خریدن کادو.
از فعالیت های دولتی هم معرفی والدین نمونه سال در این روز است؛ کاندیداهای این روز، والدینی هستند که از هر ایالت، نمونه ایده آلی از والدین شناخته می شوند و در مرحله نهایی، والدین نمونه در سطح ملی معرفی می شود. شکی نیست که کودک برای رشد فیزیکی و عاطفی خود به توجه هر دو والد خود نیاز دارد و درواقع برای کامل شدن، توجه پدر و مادر را همزمان می طلبد، اما در تربیت بچه ها، والدین به اقتضای جنسیتشان، روش های مختلفی را برای تعامل با فرزند به کار می برند. برخی از این تفاوت ها را می توان فهرست کرد.
پدرها
پدرها برای آموزش به بچه هایشان با آنها وارد چالش می شوند. مسلم است که هم پدر و هم مادر می خواهند به یادگیری فرزندشان کمک کنند، اما هرکدام با شیوه ای متفاوت این کار را انجام می دهند. مثلا در آموزش به یک فرزند ناامید، مادر سعی می کند به او کمک کند راه حل را پیدا کند؛ درحالی که پدر در لحظه های ناامیدی و سرخوردگی فرزندش، سعی می کند بیشتر با او سروکله بزند تا بچه خودش راه حل را پیدا کند.
پدرها بچه ها را بیشتر به سمت اکتشاف و ماجراجویی تشویق می کنند تا مادران. این شیوه پدران که به کودکان یاد می دهند در مواقع سخت، پایداری کنند، در بلندمدت باعث نتایج خوبی در عملکرد تحصیلی و زندگی اجتماعی بچه ها می شود.
پدرها تمایل دارند فرزندانشان را به سمت خطرپذیری هدایت کنند. این کار به استقلال فرزندان در آینده کمک می کند. بخشی از این پدیده در این واقعیت نهفته است که پدران کمتر فرزندانشان را تحسین می کنند.
جان گاتمن، روانشناس در کتابش بزرگ کردن احساسی فرزند باهوش نوشته است که تحقیقات نشان داده اند پدران احتمالا کمتر از فرزندشان تعریف می کنند؛ مگر این که معتقد باشند فرزندشان شایسته این تحسین است و درواقع خود کودک است که تحسین را به دست می آورد.
این رفتار برخلاف شیوه مادران است که فرزندشان را فقط برای راحتی او یا تقویت حس اعتماد به نفس اش تحسین می کنند. نتیجه این تفاوت برخورد این است که فرزند برای به دست آوردن تحسین پدر، بیشتر فعالیت و تلاش می کند. پدر دوست دارد موفقیت فرزندش را در دنیای واقعی ببیند و برای همین هم او را به سمت موقعیت های سخت هل می دهد.
پدرها برخلاف مادران بازی هایی با بچه ها انجام می دهند که سرشار از بی نظمی است. پدرها بازی های پرسروصدا و شوخی های فیزیکی با فرزندانشان را ترجیح می دهند؛ بازی هایی که هیجان فیزیکی با کمترین قاعده و قانونی داشته باشد. گاتمن، روانشناس معتقد است طبیعت بازی های فیزیکی پدر و فرزند، به فرزند یاد می دهد که چطور احساساتش را مثل تعجب، خشم و هیجان مدیریت کند.
مادرها
عکس العمل طبیعی مادر از زمان به دنیا آوردن فرزند، تلاش برای امنیت نوزادش است. درواقع مادر محافظ فرزندش محسوب می شود؛ محافظت از هر نوع خطری، خطرات محیطی، بیگانگان یا حتی آسیب هایی که کودک به خودش ممکن است وارد کند. و کودکان این را می فهمند.
مادران اغلب وقتی با کودکان خود تعامل دارند؛ چه از طریق بازی یا صحبت کردن، درواقع استعدادهای شناختی آنها را تحریک می کنند. مادران بیشتر با بچه های خود بازی های منظم، قاعده مند و چالش برانگیز می کنند. بچه ها را با پازل و کتاب مواجه می کنند که به آنها قدرت شناخت و یادگیری قوانین جامعه را می دهد. حتی بازی های فیزیکی مادران با فرزندان از قوانینی پیروی می کند که فرزند باید از قدرت ذهنی برای هماهنگی در بازی استفاده کند.
مادران معمولا دوست دارند مراقبت و محبت بیشتری به فرزندان نشان دهند. آنها وقت بیشتری را صرف فرزند و با او صحبت می کنند و سوال هایش را جواب می دهند؛ درحالی که پدران کمتر روی احساسات و بیشتر روی فعالیت های فیزیکی تمرکز می کنند و کمتر شفاهی هستند.
مادران در برخورد با کارهای نامناسب و عملکرد اشتباه کودک، فرصت بیشتری به او می دهند. پدران در این مواقع زودتر به سمت تنبیه کودک می روند.
مادرها با فرزندانشان جدی تر حرف می زنند، اما پدرها اغلب با بچه ها شوخی می کنند و سربه سرشان می گذارند. رفتار پدر برای فرزندان کمتر قابل پیش بینی است. این شیوه رفتاری پدران، فرزندان را برای مواقع غیرمنتظره در زندگی آماده می کند.
مادرها عموما مهارت های احساسی و روابطی را به بچه ها یاد می دهند که این امکان را به فرزندشان می دهد بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
پدرها معمولا به فرزندانشان مهارت حل مسأله و بقا را می آموزند. اینها نمونه هایی از روش تربیتی و رفتاری مادروپدر با فرزندانشان است.
تحقیقات متعددی که در این حوزه انجام شده است، روی نقش متفاوت، اما حیاتی هر دو والد در تکامل منش انسانی تأکید دارند.
پایگاه خبری مهرخانه
منبع:آفتاب
چگونگي تربيت فرزند يكي از وجوه درخشنده سيماي خانوادگي اميرالمؤمنين (ع) است. در اين متن، برآنيم تا برخي از اصول تربيت فرزند و حقوق آنان بر پدر و مادر را از ديدگاه اميرالمؤمنين (ع) بيان كنيم.
1- انتخاب نام نيكو
2- گفتن اذان و اقامه در گوش فرزندان و انجام عقيقه (قرباني گوسفند) براي آنان
3- بازي با فرزندان : ((اشبه اباك يا حسن واخلع عن الحق الرسن
و اعبد ا لها ذامنن و لا توال ذالاحن))
پسرم،مانند پدرت باش، ريسمان ظلم را از حق بركن ! خدايي را بپرست كه صاحب نعمتهاي متعدد است و هيچگاه با صاحبان ظلم دوستي مكن. اين قطعه، يكي از قطعات اشعاري است كه حضرت زهرا (س) درهنگام بازي با فرزندانش زمزمه مي كرد. بدين شيوه هم آنها را سرگرم مي نمود وهم حكمت به آنها مي آموخت، چرا كه خود اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد:
((كسي كه كودكي دارد بايد در راه تربيت او خود را تا سرحد كودكي تنزل دهد.))
خود اميرالمؤمنين (ع) نيز در كودكي بازيهايي داشته اند كه يكي از آنها كشتي گرفتن است. نقل است ابوطالب بين فرزندانش و پسر عموهايشان مسابقه كشتي برگزار مي كرد و هميشه علي (ع) بر همه پيروز مي شد و اين باعث شادي ابوطالب مي گرديد. در خانه خود علي (ع) هم بين حسن و حسين (عليهماالسلام) مسابقاتي همچون كشتي، خطاطي و مسابقاتي در انجام كارهاي ديگر برگزار مي شد، و گاهي پيامبر جهت افزايش اين شادي و نشاط حاصل از مسابقه، در جمع ايشان حاضر مي شدند و به تشويق طرفين مي پرداختند.
4- رعايت اصل بي طرفي، عدالت و مساوات بين فرزندان
يكي از حساسيتهاي كودكان جانبداري و توجه خاص پدر و مادر به يكي از فرزندان ديگر است كه در روايات بر رعايت عدالت و مساوات بين فرزندان و محبت كردن، هديه دادن و توجه نمودن به خصوص توجه به حساسبت بيشتر دختران در اين مورد تأكيد شده است.
به يك نمونه زيبا از دقت حضرت زهرا (س) در اين مورد توجه كنيد:
پيامبر (ص) حسن وحسين (عليهماالسلام) را به مسابقه خطاطي تشويق نموده، فرمودند: هر كس خط او زيباتر است قدرت او بيشتر است. حسن و حسين (ع) هم هر كدام خط زيبايي نوشتند. اما رسول خدا (ص) ايشان را به مادرشان هدايت فرمود تا اگر در قضاوت نگراني پيش آمد، با عاطفه مادري جبران شود. زهرا (س) نيز جهت رعايت اصل بي طرفي به فكرش رسيد. قضاوت نهايي را به تلاش خوشان مربوط سازد لذا گردنبند خويش را پاره كرده بر سرآنها ريخت و فرمود: هر كدام از شما دانه هاي بيشتري بگيرد قدرت او بيشتر است.
5- داشتن برنامه جهت تمرين، تشويق و تربيت عبادي و ديني فرزندان
- به طور مثال نقل شده است كه حضرت زهرا (س) جهت شبهاي احياء فرزندان را در روز خوابانيد تا كاملاً استراحت كنند و غذاي مناسب و كمتري هم به آنها مي داد تا با زمينه مطلوبتري از نظر جسمي و روحي در شب زنده داري شركت كنند. ايشان با شيوه هاي ديگري كودكانش را در عباداتي مانند نماز، اعمال عبادي ماه رمضان، شركت در جلسات قرآن و شركت دادن آنها در امور خيري مثل كمك به مستمندان و دادن صدقه به نيازمندان شركت مي داد كه نقش مؤثر تربيتي همراه كردن كودكان با خود هنگام انجام عبادات را مي رساند.
6- مكلف نمودن فرزندان به رعايت ادب و اخلاق اسلامي
تأديب كودك يعني ملازم ساختن و مكلف نمودن او به رعايت ادب و اخلاق اسلامي ، بدين معني كه هر چند كودك نسبت به حكمت آداب مزبور، درك و فهمي ندارد وليكن از باب تمرين و تمهيد، وي را به انجام آنها مكلف مي كنيم و مهم اين است كه كودك خود را در تكليف احساس كرده، بداند اگر تن به تكليف ندهد با الزامهايي روبرو خواهد شد. علي (ع) در اين باره مي فرمايد :
(( آن كس كه ملكف به ادب شود ، بديهايش اندك مي گردد. ))
و در روايات داريم زماني كه كودك به 6 سالگي رسيد او را به نماز و چنانچه تحمل گرفتن روزه را داشت به انجام آن وادار نماييد.
7- استفاده از فرصتهاي مختلف جهت انتقال تجربيات و نصايح
اميرالمؤمنين (ع) و حضرت زهرا (س) از هر موقعيتي براي انتقال تجربياتشان استفاده مي كردند . نامه اميرالمؤمنين به امام حسن (ع) يكي از اين موارد است.
معرفي شبهات و انحرافات اجتماعي، توصيه به مطالعه تاريخ، انتخاب مسير مورد علاقه و اشتياق، تحمل مصائب و مشكلات دنيا، پذيرش مسئوليت در حد توانايي ، برقراري نظم در امور زندگي، تشخيص دوست از غير دوست و ارتباط گرم با خويشان و تكريم آنان از جمله رئوس برخي از اين نصايحند.
بديهي است خانه اي كه ظريفترين نكات تربيتي ، با چنين دقتي در آن مراعات مي گردد محل پرورش انسانهايي چون امام حسن (ع) ، امام حسين (ع) و زينب (س) خواهد بود. در پايان بد نيست متذكر شويم كه اگر چه اميرالمؤمنين (ع) حقوق زيادي براي فرزندان قائل شده اند،اما از آن سو هم وظايفي براي فرزند بر شمرده اند كه مهمترين آنها اينست كه فرزند، پدر و مادرش را در هر چيز مگر در نافرماني از خداوند سبحان اطاعت و پيروي كند :
(( فحق الوالد علي الولد ان يطيعه في كل شيء الا في معصيه الله سبحانه ))
منبع: سایت امام علی (ع)
تربيت اجتماعي عبارت است از تأديب فرزندان بر اساس التزام به آداب اجتماع و اصول ارزشمند اخلاقي و رواني در زندگي اجتماعي تا فرزندان از همان دوره ی کودکي بتوانند در جامعه حضور يابند و از حسن رفتار و ادب و تعادل روحي و رواني و خرد ورزي در برخورد با ديگران برخوردار باشند. البته تربيت اجتماعي با ديگر مراحل تربيتي نيز مرتبط بوده و مجرد از ساير مراحل قابل تحقق نخواهد بود. اسلام به عنوان ديني جامعه نگر به تربيت اجتماعي انسان نيز عنايت خاصي داشته و دستوراتي براي تربيت انسانهايي فعال و واقع نگر در عرصه ی حيات جمعي ارائه نموده است.
تقوي، کرامت، قناعت، عفو و بخشش، احترام به شخصيت ديگران و تواضع، اعتماد به نفس، نظم و انضباط، شفقت، تعادل روحي و اخلاقي، محبت متقابل، رعايت حقوق ديگران، جرأت و شهامت داشتن ،ایثار و گذشت ، نظارت و مراقبت اجتماعی ، مشورت کردن ، تعاون و همکاري و مسئوليت پذيري... جزو اصول تربيت اجتماعي است که مورد سفارش اسلام قرار گرفته اند. و بي شک خانواده اولين نهادي است که اين اصول در آن تجزيه شده و کودکان و نوجوانان مي توانند الگوي عملي و نمونه ی عيني آنها را در صحنه زندگي خانوادگي شاهد باشند تا در عرصه ی زندگي اجتماعي خويش آنها را به کار بندند.
بنابراين خصوصيات اجتماعي مانند ساير روحيات اخلاقي به طور ناگهاني در کودکان ظهور و بروز نمي کنند بلکه بر اساس پرورش والدين به تدريج در رفتار و کردارشان به وجود مي آيند.
پدر به عنوان حلقه ی اتصال خانواده با جامعه، بيشترين نقش را در تربيت اجتماعي فرزندان و ايجاد مهارتهاي اجتماعي در آنان دارد. اين مهارتها شامل: مهارت داشتن ارتباط با ديگران، مهارت در گوش دادن و همدردي و ارتباط غير کلامي و مهارت در تشخيص احساسات خويش است. محققان، مهارتهاي اجتماعي را در پنج طبقه:
همکاري و کمک به ديگران، گفتار مناسب (تقاضا کردن و پاسخ آشکار)، مسئوليت پذيري، همدلي (محبت و همدردي) و خويشتنداري(صبور بودن و تحمل کردن) تقسيم بندي کرده اند.
بدون شک خانواده اولين نهادي است که اين مهارتها بايد در آن کسب و تجربه شوند و پدر به عنوان مدير اين نهاد که وظيفه ی ساماندهي آن را بر عهده دارد، داراي نقش اساسي است. اهميت نقش پدر در تربيت اجتماعي و ايجاد مهارتهاي مربوط به آن از چند زاويه قابل توجه است:
اولاً پدر بايستي مفاهيم اين اصول را به فرزند آموزش داده و مصاديق خير، احسان، ايثار، تعاون، مشارکت اجتماعي و... را به کودک معرفي نمايد و با انتخاب شيوه هايي مناسب او را به سوي اين ارزشها سوق دهد.
ثانياً پدر به عنوان مظهر دانايي و اقتدار از نظر کودک، بايستي خود الگوي برتر و معرف رفتاري باشد که کودک را بدان دلالت مي کند.
ثالثاً پدر بايد با مراقبت و نظارت پيگير، زمينه ی تکرار و تمرين اين مهارتها را فراهم آورده و با گرفتن بازخوردهاي مناسب، اين مهارتها را در کودک تقويت و نهادينه نمايد. همچنين در سنين بالاتر، تبيين درستي يا نادرستي کارها زمينه ی مناسبي را براي ارتکاب رفتاري خاص پديد مي آورد. پدر بايد چنين تصور و شناختي را در فرزند پديد آورد.
در اينجا به مواردي چند در رابطه با وظيفه ی والدين به ويژه پدر در ارتباط با تربيت اجتماعي فرزند، اشاره مي کنيم:
مشورت کردن با فرزندان و سپردن مسئوليت به آنان:
يکي از راههاي تربيت اجتماعي فرزندان، نقش دادن به آنان در تصميم سازيها و پذيرش مسئوليتها و ايفاي آنهاست. پيامبر اسلام صلی الله علیه و اله فرمودند: «الولد سيد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين1» يعني فرزند تا هفت سالگي سروري است که بايد مورد احترام و اطاعت قرار گيرد و خواستهاي صحيح او به نحو شايسته برآورده شود و در هفت سال دوم بايد در تحت تعليم و تأديب قرار گيرد ودر جهت رشد و شکوفايي استعدادهاي فطري او به آموزش و پرورش او همت گمارند و در هفت سال سوم وزير است، پشتوانه و پشتيبان است يعني کسي است که مي تواند مسئوليتي را بپذيرد و به عنوان مشاور مورد مشورت قرار گيرد و از فکر و انديشه او بهره برده شود.
لازمه ی چنين نامگذاري در هفت سال سوم، تربيت و آمادگي فرزند براي پذيرش مسئوليت در دوره ی قبل از آن است. بنابراين لازم است کودک اين آمادگي را در محيط خانه و ايام تحصيل در مدرسه کسب نمايد. مشورت کردن با فرزندان نوعي جلب مشارکت آنان بوده و موجب رشد و تعالي شخصيت آنان مي گردد چه با اين کار احساس مفيد بودن و مستقل بودن کرده و راه مبارزه با مشکلات و يافتن راه حل براي آنها در آنان شکوفا مي شود و اعتماد به نفس در ايشان تقويت مي گردد.
علاوه بر نظرخواهي از فرزندان نوجوان بايد انجام برخي از امور را نيز به آنان واگذار کرد تا خود را بنمايانند چه نشان دادن خود در دوره ی نوجواني بخصوص امري طبيعي است که اگر اين نياز به طور منطقي و صحیح ارضاء نشود به شکلهاي غير منطقي و نامعقول اشباع خواهد شد.
با سپردن برخي مسئوليتهاي مربوط به خانواده و يا امور شخصي خود فرزندان به آنها به تناسب سنشان، مي توان روحيه ی کارو فعاليت، مؤثر بودن، نظم و انضباط را در آنها به وجود آورده و حس مسئوليت پذيري و مهارتهاي تصميم گيري را در آنها تقويت نمود.
ياري کردن در انتخاب دوست:
هر چند فرزندان از دوره کودکي با همبازيهاي خود رابطه دوستانه را تجربه مي کنند، وليکن نقش دوستان در دوره نوجواني برجسته و پر رنگتر است. با توجه به اينکه نوجوانان بيشتر تمايل به بروز شخصيت مستقل خود دارند و نمي خواهند تابع محض ديگران باشند، علاقمند هستند با پيوستن به گروههاي همسال، ابراز وجود نمايند.
انتخاب دوست و حضور در جمعهاي دوستانه و گروههاي همسال براي تربيت اجتماعي فرزندان لازم است، زيرا در اين ارتباط، آثار رفتار خود با ديگران را مشاهده کرده و به تنظيم آنها مي پردازند و در اين داد و ستدهاي تجربي، پايه هاي رفتارهاي اجتماعي انان استحکام مي يابد. در اين دوره پدر و مادر وظيفه دارند فرزندان خود را با معيارها و ضابطه هاي دوست خوب آشنا نمايند و از تحميل مصداقها به آنها بپرهيزند. نقش والدين در اين رابطه شبيه نقش نجات دهنده ی غريق است که مانع شنا کردن کسي نمي شود، ولي مراقبت مي کند تا کسي غرق هم نشود.
در روايات، معصومين علیهم الاسلام به زيباترين خطاب به فرزندانشان، معيارها و ضوابط انتخاب دوست را به همراه دلايل آنها ارائه کرده اند که اين خود نيز در زمينه سازي ارائه ی ارزشها قابل دقت است.
امام زين العابدين علیه الاسلام خطاب به فرزندشان مي فرمايند: فرزند عزيزم مواظب باشد با پنج گروه دوستي و رفاقت نکني و با آنها هم کلام هم نشوي و با آنها همسفر نگردي! فرزندشان مي پرسد: پدر جان آنان چه کساني هستند؟ امام در جواب فرمودند: با آدم دروغگو دوستي مکن، چه او مانند سرابي است که مطالب را بر خلاف واقع نشان مي دهد، دور را نزديک و نزديک را دور جلوه گر مي سازد. از رفاقت با فرد لاابالي و گناهکار اجتناب کن، زيرا چنين شخصي تو را به بهاي يک لقمه يا کمتر از آن مي فروشد. از رفاقت با شخص بخيل پرهيز کن که او در ضروري ترين مواقع نيازمندي به او، تو را ياري نخواهد کرد. از دوستي با شخص ابله نيز بر حذر باش که مي خواهد تو را کمک کند، ولي ضرر مي زند. از مصاحبت با کسي که قطع رحم کرده نيز برحذر باش که چنين شخصي در کتاب خدا مورد لعن و نفرين قرار گرفته است.2
آموزش احترام به ديگران و برخورد سالم:
پدر و مادر بايستي اين حقيقت را در عمل به فرزندانشان نشان دهند که ديگران نيز همانند آنان داراي شخصيت و آبرو هستند و همچنانکه آنان حاضر نيستند که در جامعه، مورد تمسخر و تحقير قرار گيرند، ديگر افراد جامعه نيز متقابلاً همين انتظار را دارند که مورد استهزاء و تحقير واقع نشوند.
پدر و مادر بايد مراقبت نمايند که احترام به ديگران و اصول همزيستي، در روابط فرزند با والدين، برادران، خواهران و دوستان او شکل گرفته و نسبت به ديگران تعميم يابد.
والدين بايد به فرزند خود بياموزند که پاره اي از رفتارهاي خوب يا بد ديگران عکس العمل و بازتاب رفتارها و برخوردهاي خوب يا بد خود ماست. لقمان حکيم به فرزند خود فرمود: فرزندم، مردم را دشنام مده که سبب دشنام پدر و مادر خود گردي.3
بسياري از مظاهر احترام به ديگران و برخورد سالم در روايات معصومين علیهم الاسلام خطاب به فرزندانشان مورد تأکيد قرار گرفته است از جمله: پيشي جستن در سلام، مصافحه کردن قبل از کلام، گفتار نيکو با مردمان، امانتداري، احسان به ديگران، عفو، راستگويي، خوش خلقي، و پرهيز از مواردي چون عجب و تکبر، جدال، استهزاء و تحقير افراد و ظلم و تجاوز به حريم ديگران و... .
لقمان حکيم به فرزند خود فرمود: «يا بني ابدء الناس بالسلام و المصافحة قبل الکلام4؛ فرزندم، قبل از آن که با مردم سخن آغاز کني، در سلام کردن و مصافحه نمودن پيشقدم شو».
علي علیه الاسلام ضمن وصيت خود به امام حسن مجتبي علیه الاسلام فرمودند: «... قولوا للناس حسنا کما امرکم الله5؛ با مردم به نيکويي سخن بگوييد همان گونه که خداوند شما را بدان امر کرده است».
علي علیه الاسلام به فرزند خود محمد حنفيه فرمودند: «اياک والعجب و سوءالخلق وقلة الصبر فانه لا يستقيم لک علي هذه الخصال الثلاث صاحب و لايزال لک عليها من الناس مجانب6؛ مبادا به خودبيني و بداخلاقي و بي صبري مبتلا شوي زيرا با اين صفات هيچ دوستي برايت باقي نمي ماند و پيوسته تعدادي از مردم از تو کناره مي گيرند.»
همچنين علي علیه الاسلام در پيرهيز از استهزاء و تحقير ديگران به فرزند خود امام حسن علیه الاسلام فرمودند: «يا بني لا تستخفن برجل تراه ابدا، ان کان اکبر منک فعد انّه ابوک و ان کان منک فهوا خوک، و ان کان اصغر منک فاحسب انه ابنک7 ؛ فرزندم، هيچگاه (در برخوردهايت) کسي را تحقير مکن زيرا يا بزرگتر از توست که بايد به جاي پدر خود او را به حساب آوري و يا همانند (همسال) توست که برادرت مي باشد و يا کوچکتر از توست که بايد او را فرزند خود محسوب کني».
علي علیه الاسلام به فرزند خود امام حسين علیه الاسلام فرمودند: «... من تکبر علي الناس ذل...8 ؛ هر کس بر مردم گردن فرازي کند، زبون گردد». و حضرت سليمان علیه الاسلام به فرزند خود مي فرمود: «يا بني اياک والمراء فانه ليست فيه منفعة و هو يهيّج بين الاخوان العداوة9؛ فرزندم، مبادا جدال کني، زيرا جدال هيچ سودي به حال تو ندارد، علاوه بر اين که موجب دشمني بين برادران هم خواهد شد».
علي علیه الاسلام به فرزندشان امام حسن علیه الاسلام فرمودند: «... واقبل عذر من اعتذر اليک واقبل العفو من الناس،...10 ؛ عذر کسي را که از تو پوزش بخواهد بپذير، و پذيراي عفو و گذشت از مردم باش».
امانتداري، به جامعه اعتماد و آرامش مي بخشد. حضرت امير علیه الاسلام به امام حسن علیه الاسلام فرمودند: «... ولا تخن من انتمنک و ان خانک... 11؛ به کسي که تو را امين خود شمرده خيانت مکن اگر چه به تو خيانت کرده باشد».
تشويق به پيشي گرفتن در انجام کارهاي خير و تمرين صبر بر مشکلات:
پدران و مادران بايستي فرزندان خود را با کارهاي خير و همکاري در انجام آنها و پيشي گرفتن در پرداختن به اين امور، آشنا و تشويق نمايند.
مرازم بن حکيم از امام صادق علیه الاسلام نقل مي کند که پدرم مي فرمود: «اذا هممت بخير فبادر فانک لا تدري ما يحدث12؛ اگر اراده کردي کار خيري انجام دهي فوراً انجام بده زيرا نمي داني چه اتفاقي رخ مي دهد».
علي بن جعفر از برادرش امام موسي کاظم علیه الاسلام چنين نقل مي کند: (روزي) پدرم دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم! پدرم محمد بن علي همچنانکه دست تو را گرفته ام دست مرا گرفت و فرمود: پدرم علي بن الحسين دست مرا گرفت و فرمود: «يا بني افعل الخير الي کل من طلبه منک فان کان من اهله فقد اصبت موضعه و ان لم يکن من اهله کنت انت من اهله13؛ فرزندم، هر کس از تو کار خيري خواست برايش انجام بده، اگر او اهل آن باشد تو به مقصود رسيده اي، و اگر اهلش نباشد، تو خود شايسته و اهل آن خواهي بود».
همچنين والدين به ويژه پدر بايد به تناسب و به تدريج، تجربيات خود را در راه برخورد با مشکلات در اختيار فرزندان قرار دهند و با هدايت تدريجي آنان به صحنه هاي زندگي زمينه اي فراهم آورند تا آنان در برخورد با سختي ها و ناملايمات خود را نباخته و احساس شکست ننمايند. تمرين فرزندان بر صبر و مقاومت هدفدار در برابر مشکلات نيز از وظايف والدين به شمار مي آيد. در روايات به اين نکته اشاره شده است که خوب است کودک را در کوچکي با سختي ها آشنا نمود تا در بزرگي صبور و بردبار بار آيد.14
از اين رو بايد اجازه داد در مواردي فرزندان، خود با مشکلات روبرو شده و با ابتکار خود موانع را از سر راه بردارند تا به اين ترتيب اراده ی آنان در مقابله با مشکلات تقويت گردد.
همچنين تمرين فرزندان به تفکر در امور و تدبر و دورانديشي در آثار و عواقب آنها که موجب پيشگيري از بسياري مشکلات مي شود، از وظايف اساسي والدين در تربيت اجتماعي فرزند به شمار مي آيد.
علي علیه الاسلام در وصيتي به فرزندشان امام حسن علیه الاسلام فرمودند: تعمق و دور انديشي پيش از عمل، تو را از پشيماني ايمن مي دارد.15
تشويق به ارتباط با انديشمندان و نيکان:
علي علیه الاسلام در وصيتي به فرزندشان امام حسين علیه الاسلام فرموده اند: «... و من خالط العلماء و قر...16 ؛ هر که با علماء و دانشمندان معاشرت داشته باشد باوقار گردد و مورد تکريم قرار گيرد». و در وصيتي به فرزندشان محمد حنيفه فرمودند: «يا بني اقبل من الحکماء مواعظهم و تدبر احکامهم...17 ؛ فرزندم، پندهاي حکيمان را بپذير و در قضاوتهاي آنها بينديش». امام صادق علیه الاسلام در وصيتي به فرزندشان امام کاظم علیه الاسلام فرمودند: «يا بني اذا زرت فزرالاخيار و لا تزرالفجار فانهم صخرة لا يتفجّر ماؤها و شجرة لا يخضر ورقها وارض لا يظهر عشبها 18؛ اگر خواستي با کسي ديدار کني به زيارت خوبان برو و هيچگاه به ديدار بدکاران نرو؛ زيرا آنان همانند تخت سنگي هستند که هرگز از آن آب جاري نمي شود و همانند درختي که برگش سبز نمي گردد، و زميني که گياهش آشکار نمي شود».
مجهز نمودن فرزندان در برابر افکار انحرافي:
پدر و مادر بايد فرزندان خود را با معارف صحيح ديني آشنا نموده و مرز خوبي و بدي را براي آنان روشن سازند تا در ورود به اجتماع براي رويارويي و مقابله با افکار انحرافي آمادگي داشته باشند و تحت تأثير اين انديشه ها قرار نگيرند.
امام صادق علیه الاسلام فرمودند: «بادروا احداثکم بالحديث قبل ان تسبقکم اليهم المرجئة19 ؛ به آموختن روايات اسلامي (و معارف صحيح ديني) به نوجوانان خود مبادرت کنيد، قبل از آنکه گروههاي انحرافي بر شما نسبت به آنان پيشي گيرند (و افکار نادرست خويش را در ضمير پاک آنان جاي دهند و گمراهشان کنند».
اما بستري که مي تواند اين آشنا سازي به معارف ديني در آن محقق شود آن است که فرزندان اجازه يابند سئوالات خود را مطرح نموده و با گشاده روئي و با زبان خودشان جواب را دريافت کنند.
اين نکته ی ظريف تربيتي در سيره ی عملي پيشوايان ديني ما فراوان نقل شده است.
روزي اميرمؤمنان علیه الاسلام از دو فرزند خود امام حسن و امام حسين علیه الاسلام پرسيدند: مرز بين ايمان و يقين چيست؟ پس هر دو سکوت اختيار کردند. به امام حسن علیه الاسلام فرمود: اي ابو محمد! تو جواب بده. امام حسن علیه الاسلام عرض کرد: بين ايمان و يقين يک وجب فاصله است.
علي علیه الاسلام فرمود: چگونه؟ امام حسن علیه الاسلام پاسخ داد: زيرا ايمان آن است که با گوشهايمان آنرا شنيده و با قلب آنرا تصديق کرده باشيم، ولي يقين آن است که با چشمان خود ديده ايم و به وسيله ی آن به وجود چيزهايي که از ما پنهان است استدلال کنيم.20
حديث مفصلي در معاني الاخبار نقل شده است که علي علیه الاسلام سؤالات زيادي را با دو فرزندشان امام حسن و امام حسين علیهما الاسلام مطرح مي فرمودند و پاسخ آنان را جويا مي شدند. در پايان اين سؤالها و جوابها حضرت به حارث اعور رو کرده و فرمودند:
«يا حارث علموا هذه الحکم اولادکم فانها زياده في العقل والحزم والرأي21 ؛ اي حارث اين حکمتها را به فرزندانتان ياد دهيد که اينها عقل و اراده و فکر را زياد مي کنند».
همچنين پرسش زيد فرزند امام سجاد علیه الاسلام در مورد مسائل عقيدتي و پاسخ امام علیه الاسلام که در کتاب توحيد صدوق22 آمده است بسيار خواندني و آموزنده است.
در پايان اين مبحث، ذکر نکاتي در تربيت اجتماعي کودکان ضروري به نظر مي رسد که به آنها اشاره مي کنيم:
1- اجازه داده شود کودکان سئوالات خود را مطرح کرده، با خوشرويي و با زبان کودکانه جواب آنان داده شود و هرگز با عصبانيت و ناراحتي، سرکوب نگردند.
2- پدران و مادران به فرزندان اجازه دهند در مسائلي که مربوط به خودشان است و يا ساده مي باشد و داراي رأي و عقيده هستند از فکر و عمل خود کمک جويند.
3- در رفت و آمدها اجازه ی حضور يابند و در حدود معلومات خود بتوانند اظهار نظر نموده و در برابر ديگران سخن بگويند.
4- پدر و مادر همه ی مشکلات فرزندان را حل ننمايند بلکه اجازه دهند در مواردي خودشان با مشکلات روبرو شده با ابتکار خود موانع را از سر راه بردارند.
5- اصول همزيستي و سازگاري و همکاري با برادرانت و خواهران و دوستان را براي آنها تبيين و تمرين نمايند تا روحيه همزيستي با ديگران در آنها تقويت نمود.
6- روحيه کار و فعاليت را در آنها به وجود آورند تا حس مسئوليت پذیری در آنان قوت گیرد .
منبع:تبیان
یک سوم کودکان آمریکایی دو ساعت بیشتر از میزان توصیه متخصصان اطفال؛ تلویزیون تماشا می کننداما والدین اغلب در تلاش برای دور نگه داشتن کودکان از تلویزیون ناموفق می مانند.
اما یک بررسی جدید نشان می دهد که کودکان و نوجوانانی که والدین شان قواعدی در مورد مدت زمانی که می توانند تلویزیون تماشا کنند یا بازی ویدئویی انجام دهند، تعیین کرده اند، با احتمال بیشتری این حد تعیین شده را رعایت می کنند.
این بررسی که بوسیله پژوهشگران در مراکز کنترل و پیشگیری بیماری ها در آمریکا و چند دانشگاه در این کشور انجام شد، از 7415 کودک و نوجوان در سنین 9 تا 15 در مورد عادات شان در تماشای تلویزیون و کار با کامپیوتر مورد پرسش قرار داد.
نتایج نشان داد که دو راهبرد ساده می تواند به کاهش تماشای تلویزیون بوسیله کودکان کمک کند:
یکی تعیین کردن قواعد خانوادگی برای تماشای تلویزیون و بازی با کامپیوتر است، و دیگری واداشتن کودکان به فعالیت جسمی است، چه به صورت ورزش های منظم باشد و چه به صورت بازی آزاد باشد.
اغلب کودکان مورد پرسش قرار گرفته- 60.7 درصد- گفتند آنها فعالیت جسمی منظمی در هفته ندارند؛ نه کلاس ورزشی، نه بازی های ورزشی پس از ساعات مدرسه و نه عضویت در تیم های ورزشی. تعداد زیای از آنها کودکانی بودند که ساعت ها بی حرکت جلوی تلویزیون یا کامپیوتر می نشستند.
شواهد زیادی وجود دارد که بازی همراه با فعالیت جسمی باعث سالم تر شدن، شادمان تر شدن و پیشرفت درسی کودکان می شود.
ساده ترین کاری که شما می توانید برای تشویق کودک تان به فعالیت جسمی بیشتر انجام دهید،این است که خودتان در ورزش با او همراه شوید. همچنین می تانید تلویزیون را نشان دادن برنامه های حرکت جسمی و ورزش از تلویزیون، آن را از دستگاه پخش بازی های ویدئویی اعتیادآور، به یک ماشین ورزش تبدیل کنید.
گرچه سایر بررسی ها نیز نشان داده اند که والدین باید برای تماشای تلویزیون بوسیله کودکان حدودی را تعیین کنند، این بار پژوهشگران از والدین و کودکان در مورد اینکه تا چه حدی در خانواده شان قواعدی در مورد تماشای تلویزیون وجود دارد، سوال کردند؛ در حالیکه بیش از نیمی از والدین می گفتند که همیشه یا در اغلب موارد برای تماشای تلویزیون در خانه شان محدودیت وجود دارد، تنها 37 درصد از کودکان توافق داشتند که در خانه شان قواعدی در این مورد وجود دارد که به صورت کامل اعمال می شود. نتیجه اینکه تداوم این قواعد اهمیت دارد.
در مجموع به نظر می رسد به توافق رسیدن اعضای خانواده باری تعیین حد پایه 2.5 ساعت در روز مناسب باشد. همچنین داشتن فعالیت هایی جسمی برنامه ریزی شده مانند شرکت در تیم های شنا یا قرار گذاشتن برای انجام یک بازی ورزشی یا رفتن به همراه خانواده به بیرون و پیاده روی دسته جمعی می تواند کمک کننده باشد.
منبع:همشهری آنلاین
متخصصان روان شناسي ، قصه گفتن را براي تكامل مغز نوزادان و كودكان لازم مي دانند وميگويند: با قصهگويي ، علاوه بر شناساندن صداي والدين ، صحبت كردن براي كودك راحت ميشود و كلمات را صحيح و كامل ادا ميكند.
دكتر"نرگس كچوئي " روان شناس، در گفت و گو با ايرنا گفت: والدين براين باورند كه نوزادهيچ چيز را متوجه نميشود و لازم نيست با او حرف بزنند، اين در حالي كه مغز نوزاد آماده براي پذيرش و يادگيري است و دوست دارد صداي والدين خود را بشنود و با محيط آشنا شود.
وي گفت : والدين حتما بايد نام اشيا ، غذا،اسباببازي و يا هرچيز ديگري را كه به نوزاد ميدهند براي او بگويند و زماني كه كودك سعي ميكند به هر لفظي كلمه را ادا كند صحبت كردن او را قطع نكنند و اجازه دهند آن گونه كه راحت است آن را تلفظ كند وي با اشاره به اينكه نوزادان به صداي افراد مونث بهترين پاسخ را ميدهند ، افزود : مطالعات نشان داده است كه صحبت با زبان كودك ، باعث تاخير در تكامل گفتار نميشود ، سعي كننددر صحبت با كودك تركيبي از لغات بزرگسالان را با صداي بچه گانه مورد استفاده قرار دهند
كچوئي گفت : در واقع با اين عمل بسترسازي مناسبي را براي كودك در اداي صحيح كلمات فراهم كردهايم .دكتر "محمود رسالتي" روان شناس نيز با اشاره به اينكه از چهار ماهگي به بعد پنج حس نوزاد از تعامل و واكنش بيشتري برخوردار ميشود، گفت :بينايي كودكان بعدازچهارماهگي در حال افزايش است به طوري كه توانايي پيگيري اجسام متحرك را از خود نشان ميدهد.وي افزود : والدين بايد بعد از چند ماه فضاي اتاق كودك را تغيير دهند و او را با ديگر فضاهاي
بيرون از خانه و ديگر افراد خانواه آشنا كنند .
وي اضافه كرد : كودكان علاقهمند به ديدن عكسهايي با رنگهاي شاد و پيچيده مي باشند بنابر اين بايد براي آنها كتابهاي داستاني تهيه شود كه رنگي و با تصويرهاي بزرگ باشد زيرا اين عمل باعث افزايش آشنايي و عكس العمل كودك ميشود.رسالتي با اشاره به اينكه حس شنوايي كودك نسبت به تكلم او حساستر است، گفت:كودك دوست دارد صداهاي مختلف را بشنود و در مقابل آنها بسته به علاقه عكس العمل نشان ميدهد به طوري كه حتي آنها را تقليد ميكند و منتظر تشويق والدين ميماند. رسالتي گفت: والدين بايد حس چشايي فرزندان خود را تحريك كنند و بشناسند زيرا برخي از
كودكان نسبت به يك سري از غذاها و طعمها آلرژي دارند كه اين خود باعث بيماري و بيقراري كودكان ميشود.وي افزود :درباره حس لامسه كودكان بايد اجازه داد آنها همه چيز را در خصوص زبري ،نرمي گرماو سرما احساس كنند تا بتوانند در مقابل آنها عكس العمل نشان بدهند . وي اضافه كرد : اولين پله براي بيدار و فعال كردن اين حس در نوزادان نوازش و در آغوشگرفتن آنها است زيرا با اين عمل به او اين احساس منتقل مي شود كه او را دوست دارند و جايش امن است.
قصه و تأثير آن در تربيت كودكان
در كشور ما به رغم وجود گنجينه هاي علم و معرفت و داستآنها و افسانه هاي زيبا و آموزنده،اوليا و مربيان بيشترين وقت خود را به مسائل آموزشي كودكان اختصاص مي دهند و دانش آموزان نيز در خانه و مدرسه بيشتر اوقات خود را صرف يادگيري هاي غير فعال كرده، ازسختي و خشكي دروس و اضطراب امتحان و نمره رنج مي برند. بدين ترتيب اغلب اوليا ومربيان از هدف اصلي تعليم و تربيت كه پرورش انسان هاي خلاق، مبتكر و كارآمد است، بازمي مانند.هدف از ذكر اين مطالب آشنايي شما با روش هاي قصه خواني و قصه گويي براي كودكان دبستاني است كه نقش بسزايي در رشد و شكوفايي خلاقيت در كودكان دارد.
ادبيات كودكان چيست؟
ادبيات كودكان شامل قصه، شعر، نمايش، افسانه و داستان است. ادبيات كودكان عبارت است ازتلاشي هنرمندانه در قالب كلام، براي هدايت كودك به سوي رشد، با زبان و شيوه اي مناسب ودر خور فهم او. به بياني ديگر، ادبيات عبارت است از چگونگي تعبير و بيان احساسات،عواطف و افكار به وسيله ي كلمات در اشكال و صورت هاي گوناگون.ادبيات، كودك را در همه ي اوقات زندگي پرورش مي دهد و باعث مسرت خاطر، وسعت تخيل و قوت تصور او مي شود و نيز نيروي ابتكار و ابداع به او مي بخشد. داستآنها و اشعاري كه كودكان مي خوانند و مي شنوند اثري عميق در فكر و روحيه ي آنان مي گذارد و ايشان را براي رويارويي با مسائل رشد و معاشرت با ديگران آماده مي سازد و نيز در درك و فهم مشكلات زندگي آنان را ياري مي كند.ادبيات كودك، به ويژه در زمينه هاي زبان آموزي و آموختن كلمات تازه به كودكان، نقش قاطعي دارد.
هدف هاي برنامه ي ادبيات كودكان در آموزش و پرورش دوره ي ابتدايي عبارت اند از:
1- كمك به پرورش قدرت بيان و عواطف و افكار كودكان.
2- تقويت و پرورش نيروي تخيل در كودكان.
3- تحريك قوه ي ابتكار و ابداع در كودكان.
4- ايجاد عشق و علاقه به ادبيات در كودكان.
در تعريف ادبيات كودكان مي توان گفت: مجموعه ي نوشته ها، سروده ها و گفتارهايي است كه از طرف بزرگسالان جامعه براي استفاده ي خردسالان فراهم مي آيد، يا خردسالان خود خالق آن هستند.
5- رشد اعتماد به نفس كودك و علاقه مند ساختن او به آزادي و عدالت اجتماعي.
6- برآورده كردن نيازهاي عاطفي كودك و آماده ساختن او براي دريافت پيام هاي اخلاقي و انساني و شهروندي خوب بودن.
تأثير قصه در كودكان
داستان و قصه نقش بسيار مهمي در تكوين شخصيت كودك دارد. از طريق قصه ها و داستان هاي خوب، كودك به بسياري از ارزش هاي اخلاقي پي مي برد. پايداري، شجاعت، نوع دوستي، اميدواري، آزادگي، جوانمردي، طرفداري از حق و حقيقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هايي هستند كه هسته ي مركزي بسياري از قصه ها و داستآنها را تشكيل مي دهند.
پرورش حس زيبايي شناسي در كودك، متوجه ساختن كودك به دنيايي كه اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفيد در كودك، تشويق حس استقلال طلبي و خلاقيت كودك هدف هاي اصلي طرح قصه هاي خوب براي كودكان است.
انتخاب قصه هاي مناسب
مسئله ي انتخاب كردن قصه، با توجه به انبوه موادي كه در اختيار قصه گوست، به ويژه براي قصه گوهاي تازه كار و مبتدي، مشكلي اساسي است. حتي بهترين و برجسته ترين قصه گوهاي حرفه اي هم قادر به گفتن هر داستاني نيستند. قصه گو، قهرمانان خود را از قصه هايي مي سازدكه با شخصيت خاص و سبك او متناسب باشند. قصه گوي تازه كار، ابتدا بايد سعي كند كه ويژگي هاي شخصيت و سبك گويش خود را ارزيابي كند. سپس از خودش بپرسد: چه نوع داستان
هايي را مي توانم مؤثر و خوب بيان كنم؟ چگونه مي توانم شخصيت خود را با قصه هماهنگ كنم تا هر دو بتوانيم با شنونده ارتباط برقرار كنيم؟پس از آن كه قصه گو كار انتخاب كردن را تمام كرد، وارد مرحله ي آماده كردن داستان براي
گفتن مي شود كه از مهم ترين گام هايي است كه در جهت به كار گرفتن فن قصه گويي برداشته مي شود. قصه گو بايد به خاطر داشته باشد كه كار او از بر كردن يا از رو خواندن نيست، بلكه كار او قصه گفتن است كه مانند تجربه اي يگانه باقي مي ماند.از بر كردن قصه اغلب نخستين مانعي است كه راه سير طبيعي و خودانگيخته ي يك قصه گويي موفق را سد مي كند. قاعده ي درست اين است كه هرگز نبايد داستاني را براي «گفتن» به خاطر سپرد، بلكه با توجه به ساختمان قصه، به خاطر سپردن طرح آن كافي است.انتخاب و آماده كردن داستان، نخستين گام ها در راه پيشبرد هنر قصه گويي است و هنر قصه
گويي بر آنها استوار مي شود. قصه گوهاي مبتدي و تازه كار به زودي متوجه مي شوند زماني راكه براي رسيدن به اين مرحله از رشد سپري كرده اند، سرمايه گذاري مفيدي بوده است.
آماده كردن ذهن و بيان ، در ارائه ي موفقيت آميز يك قصه مهم ترين مُتغيّر به شمار مي آيد. بدون اين انتخاب و آماده كردن بسيار دقيق، قصه گو نبايد انتظار به دست آوردن يك تجربه ي موفق راداشته باشد.
منبع:زیبا وب
از همان ماه اول بارداری، پای دیگران در کفش شماست. از آقای نانوای محله تان گرفته تا راننده تاکسی، و از خانمی که در صف اتوبوس ایستاده گرفته تا همسایه ها و زنان فامیل تان، همه به شما می گویند چه باید بخورید، چقدر بخوابید، چطور بنشینید و چطور راه بروید و. . . . اما این آموزش های خودجوش و مردمی، تنها به دوران بارداری شما محدود نمی شود بلکه از همان روزهای اول زایمان و شیردهی، جای خود را در زندگی تان باز می کنند و گاهی آنقدر پیش می روند که احساس می کنید مادری کردن همه آدم های اطراف تان برای کودک شما، گیج، کلافه و سردرگم تان کرده است.
دید و بازدیدهای نوروزی به آدم های اطراف شما فرصتی طلایی برای یاد دادن راه و رسم مادری به شما می دهد و گاهی حضور در جمع را برای تان به سخت ترین کار دنیا تبدیل می کند.
از آشنایانی که بدشان نمی آید در کارتان دخالت کنند گرفته تا کسانی که تصور نمی کنند نصیحت های دوستانه شان دخالت تلقی شود، همه و همه به شما فشار می آورند و مادر بودن را برای تان سخت می کنند اما نگران نباشید. ما به شما می گوییم که کجا باید در مقابل آنها بایستید و چه چیزهایی را به خاطر آرامش خود و فرزندتان نباید سخت بگیرید. در ادامه روایتی از چهارتجربه شخصی مادرانه را در این باره می خوانید.
این اشتباهای مادرانه را در مهمانی ها تکرار نکنید
کودک آزار نباشید
می خواهید فرزندتان شمع مجلس باشد و با نمایش چیزهایی که تازه یاد گرفته است توجه همه را به خود جلب کند؟ برای رسیدن به این هدف، به محض آمدن مهمان ها از او می خواهید حرکات ورزشی که تازه یادگرفته را انجام دهد یا آهنگ تازه ای که در کلاس پیانو آموخته را به نمایش بگذارد؟ شاید تصور نکنید که با این رفتارها، فشار بیش از اندازه ای را به فرزندتان تحمیل کرده و با دست خودتان اسباب آزار او را فراهم می کنید. اگر نمی خواهید کودک آزار باشید، بهتر است از تلاش برای به نمایش گذاشتن مهارت های فرزندتان دست بردارید و به او اجازه دهید که در صورت تمایل خودش، آموخته هایش را با دیگران به اشتراک بگذارد.
با دیگران مقایسه اش نکنید
یکی از اشتباهات رایج والدین، تشویق بیهوده فرزندان در حضور دیگران و گفتن دروغ بزرگی به نام تو از همه بهتری به کودکان است. اما اشتباه رایج دیگری که از اغلب والدین سر می زند، مقایسه توانایی های فرزندشان با کودکان دیگر است. چنین والدینی حتی اگر به طور مستقیم به فرزندشان این موضوع را گوشزد نکنند، با مضطرب و افسرده نشدن، در روزهای بعد به کودک شان فشار بیشتری می آورند و برای جبران کاستی های فرزندشان، او را هم تحت فشار می گذارند. از نظر این والدین رقابت جو، ضعیف تر بودن بچه ها در موردی خاص به معنای بی کفایتی خود آنهاست و به همین دلیل برای پاک کردن این برچسب از روی خود به کودک شان فشار می آورند.
اگر شما هم رد پای چنین حالاتی را در رفتارهای تان می بینید، از همین امروز برای پذیرفتن نقاط قوت و ضعف فرزندتان تلاش کنید و بیشتر از توانایی هایش از او انتظار نداشته باشید. البته گاهی با وجود همه تلاش های شما برای کنترل خود، حاضر شدن در جمع مادران رقابت جو باعث می شود که هوای مقایسه کردن فرزندتان و برتر جلوه دادن او به سرتان بزند اما بهتر است در این شرایط مچ خود را بگیرید و به خود اجازه ندهید که وارد بازی این مادرها شده و به خاطر آنها فرزندتان را تحت فشار قرار دهید.
نگذارید دیگران تربیتش کنند
هرگز عنان تربیت فرزندتان را به دست دیگران ندهید و با جلو انداختن صاحبخانه، برای حل کردن مسئله تلاش نکنید. کودک شما باید بداند که بزرگ ترین قدرت برای مهار کردن رفتارهایش شما هستید و قرار نیست به خاطر حرف دیگران روی صلاحدید شما پابگذارد. گذشته از این، شاید همه توصیه هایی که دیگران برای کنترل رفتار فرزندتان می کنند و پیشنهادهایی که به شما برای بیرون آمدن از بحران می دهند، به صلاح شما و فرزندتان نباشد یا با شرایطی که در آن قرار دارید، سازگار نباشد. پس با کمک یک روانشناس کودک، راه درست برای حل مشکل را تشخیص دهید و به دیگران برای تغییر آن فرصت ندهید.
نگذارید در کارتان دخالت کنند
اینکه دیگران برای تربیت کردن فرزند شما پا پیش بگذارند، می تواند بسیار آزار دهنده باشد اما تلاش آنها برای شکستن قانون های تربیتی شما هم گاهی می تواند به همین اندازه آزار دهنده جلوه کند. اگر اعضای خانواده یا دوستانی که به خانه شان رفته اید، بدون توجه به حساسیت های شما برای رد شدن از قانون های تربیتی تان تلاش می کنند، تنها چاره پیش روی تان قاطع بودن و گوشزد کردن حساسیت های تان به آنهاست. اگر فرزند شما حق ندارد روی مبل بپرد، حتی در صورتی که صاحبخانه با این رفتار مشکلی نداشته باشد، نباید به او اجازه این کار را بدهید و اگر گفتن برخی جملات جزء خط قرمزهای تان است، نباید به اطرافیان تان اجازه دهید که به فرزند شما در گذشتن از این خط قرمزها کمک کنند.
در بسیاری مواقع، استدلال اطرافیان این است که بگذارد بچه در خانه ما راحت باشد! اما به آنها گوشزد کنید که برخی قوانین قابل عبور نیستند و فرزند شما درهر کجایی باید به آنها پایبند باشد. گاهی دلخور شدن دیگران، آسیبی کمتر از گیج شدن فرزندتان به خاطر ناپایدار بودن قوانین تربیتی را همراه می آورد. انعطاف پذیر باشید
هم شما می دانید و هم فرزندتان باید بداند که همه قوانین هم ارزش نیستند. شاید سر زدن به کمدهای صاحبخانه، از جمله قوانینی باشد که فرزندتان حق عبور از آنها را ندارد اما مسلما کمی دیر و زود شدن ساعت خوابش نمی تواند در گروه چنین قانون هایی جا بگیرد. پس در مورد قوانینی که رعایت نشدن شان آسیب چندانی را همراه نمی آورد، انعطاف پذیر باشید و به خاطر کمی دیر شدن (نه تا نیمه شب به تاخیر افتادن) ساعت خواب کودک تان یا تلاشش برای غذا نخوردن در مهمانی، زمین و زمان را به هم نریزید.
نمی گوییم در همه مهمانی ها از این قوانین صرف نظر کنید اما بپذیرید که گاهی انعطاف پذیری به شما قدرت بیشتری برای کنترل شرایط می دهد اما در صورتی که فرزندتان را می شناسید و می دانید که دیر شدن ساعت خواب یا به تاخیر افتادن زمان غذا خوردنش او را بدقلق و کنترلش در حضور دیگران را سخت می کند، برای رعایت نظم همیشگی در این موارد تلاش کنید و به توصیه های دیگرانی که شرایط شما و فرزندتان را نمی دانند، اهمیت ندهید.
مجبورش نکنید از همه عذرخواهی کند
درست است که کودک شما باید مسئولیت رفتارهایش را بر عهده بگیرد و در صورت اشتباه کردن از کسانی که خسارت دیده اند عذرخواهی کند اما به محض دیدن اشتباه و لغزش فرزندتان، او را مجبور به عذرخواهی نکنید و غرورش را در مقابل دیگران نشکنید. بچه هایی که مدام مجبور می شوند به خاطر هر اشتباه ساده ای از دیگران عذرخواهی کنند، اعتماد به نفس شان پایین می آید و تصور می کنند که تک تک رفتارهای شان اشتباه و آسیب زننده است.
شرمنده نشوید
نگذارید شرمندگی که به خاطر رفتارهای فرزندتان سراغ تان می آید، توان نشان دادن واکنش درست را از شما بگیرد. می دانیم در موقعیت سختی قرار دارید اما به خاطر خوش آمد دیگران، واکنشی به رفتارهای فرزندتان نشان ندهید که بعدها به خاطرش احساس گناه کنید. اگر به هیچ طریق از پس کنترل رفتارهای کودک تان برنمی آیید به جای تلاش برای فهماندن مشکل به او برای مهار کردن موقتی اش تلاش کنید یا با کوتاه کردن زمان مهمانی، امکان بروز مشکلات شدیدتر را فراهم نکنید.
روش تان را تغییر ندهید
با تغییر دادن مداوم روش تربیتی تان ماجرا را پیچیده تر نکنید. اگر روش خاصی را برای کنترل فرزندتان در نظر گرفته اید و نسبت به درست بودنش مطمئن هستید حتی در حضور دیگران هم به آن روش پایبند باشید در غیر این صورت، فرزندتان گیچ و سردرگم خواهد شد و از حضور دیگران به عنوان ابزاری برای در دست گرفتن کنترل و نشان دادن رفتارهای نادرست استفاده خواهد کرد پس نگذارید روی نقطه ضعف شما دست بگذارد و حضور دیگران را به عنوان مجوزی برای سرپیچی کردن از قوانین و در دست گرفتن قدرت تلقی کند.
نمی خواهم مثل آنها باشم
الهام؛مامان آراد
انگار من مادرش نیستم؛ منی که تمام صبح تا شبم را در کنار او می گذرانم، از نظر دیگران هیچ چیز در مورد بزرگ کردن فرزندم نمی دانم. از نظر آنها زیاده از حد سهل انگارم و با بی توجهی هایم به کودکم ظلم می کنم. می دانم برای مادربزرگ ها نوه اول همه چیز است اما گاهی نمی توانم رفتارهای مادرم را هضم کنم. بچه داری از نظر او یعنی مدام بچه را در آغوش گرفتن.
اوایل در برابر حرف های شان سکوت می کردم و روش خودم برای نگهداری از فرزندم را تغییر نمی دادم اما چند ماه که از تولد او گذشت، دیگر نتوانستم در برابر تکه پرانی ها و واکنش های شان طاقت بیاورم. حالا در حضور آنها، من هم یکی مثل خودشان هستم؛ کسی که جز بچه داری نباید هیچ کار دیگری در زندگی اش داشته باشد؛ کسی که از لحظه بیداری تا لحظه خواب باید کودکش را در بغل بگیرد، یک دستی غذا بپزد، در چند ثانیه غذایش را بخورد و از لذت یک بار در ماه بیرون رفتن با دوستانش هم بی بهره باشد.
کافی است بگویم برای بچه ای که از جانم عزیزتر است و یک بخش زندگی ام است و همچنین برای مادرم شایسته، توانمند و آرام بودن، باید به ابعاد دیگری که در زندگی ام اهمیت دارند هم برسم تا دوباره سیل گوشه و کنایه ها روان شود و بگویند تو که کارهای دیگری داشتی چرا بچه دار شدی؟ فکر نمی کنی سنت برای بچه دار شدن کم بود؟ مادری یک کار تمام وقت است و اگر می خواستی آزاد باشی و به خواسته های خودت برسی چرا او را به دنیا آوردی و. . . .
تعطیلات عید نزدیک است و می دانم اگر کوچک ترین زمانی را برای گذراندن با فرزندم از دست دهم، باز هم متهم می شوم. انگار قرار است من هم مثل مادرم، یک مادر مراقبت کننده و وسواسی باشم که حتی یک ثانیه هم اجازه دور شدن بچه هایش از جلوی چشمش را نمی داد و با خستگی و کلافگی اما با احساس غرور ناشی از مادر تمام وقت بودن روزهایش را می گذراند.
نمی خواهم با کسی بحث کنم و نمی خواهم مثل کسی زندگی کنم؛ اما توان پاسخ دادن به هیچ کس و توضیح دادن هیچ چیز را ندارم. فکر می کنم چاره ای جز نشان دادن رفتارهای دوگانه ندارم و برای حفظ رابطه ام با خانواده ام و کم کردن تنش ها، چاره ای جز این ندارم که در خانه خودم به یک شیوه مادری کنم و در حضور دیگران به یک شیوه دیگر. شاید این آسان ترین راه برای پایان دادن به این بحث های آزار دهنده باشد.
آقای راننده هم صاحبنظر است
نوشا؛ مامان شایان
پسرم تا یک سال ونیمگی راه نیفتاد. من و پدرش از همه نگران تر بودیم اما از آنجا که با متخصصان مختلف مشورت کرده بودیم، می دانستیم که پسرمان سالم است و باید تا چند ماه دیگر برای راه افتادنش منتظر بمانیم. اظهار نظر ها، مقایسه ها و توصیه ها تمامی نداشت. هر دوی ما از پاسخ دادن و سوالات تکراری، خسته بودیم اما همان کسانی که بارها پاسخ های مان را شنیده بودند، باز هم حرف های شان را تکرار می کردند و هیچ وقت قانع نمی شدند.
مهمانی رفتن در چنین شرایطی آزار دهنده ترین کار به نظر می رسید. در اینکه مردم ما در همه مسائل کارشناس و صاحبنظر است شکی نیست؛ ولی یک وادی ویژه در این مورد، بچه و بچه داری است. من براساس تجربه و سن ام یاد گرفتم که خیلی به اظهارنظرهای نابجا و بی مورد و بی پایه توجه نکنم و با دیگران در مورد این توصیه های تکراری بحث نکنم و گرچه بعد از به دنیا آمدن پسرم هم سعی کردم همین روال را دنبال کنم، اما دخالت های بیجای اطرافیان در هر موردی گاهی کلافه کننده می شد.
همه حق مسلم خودشان می دانستند که در مورد بچه، رفتارهایش و شیوه های تربیتش نظر بدهند، راهنمایی کنند و حتی تا سرزنش کردن و زیر سوال بردنت پیش بروند. این دخالت ها و اظهار نظر ها فقط مختص بستگان درجه یک نبود؛ حتی راننده تاکسی گذری هم این حق را برای خودش قائل می شد که اصول بچه داری را به تو گوشزد کند و اصولا چون به قضیه برچسب راهنمایی و دلسوزی می خورد، حق اعتراض و برخورد قاطع را هم به من داده نمی شد. حالا تصور کنید مادری که به خصوص در تجربه اولش دچار هزار و یک بحران و دغدغه و خستگی است، باید همه این حرف و حدیث ها را هم تحمل کند و با آنها کنار بیاید.
این ماجرا در جمع های خانوادگی و دوستانه خیلی پررنگ تر خود را نشان می داد و گاهی می توانست و هنوز هم می تواند که تفریح و وقت خوش آدم را به راحتی تلخ کند. اینکه مدام احساس می کنی زیر نظری و باید طوری رفتار کنی که سوژه ای برای شروع دلسوزی ها و راهنمایی ها گیر کسی نیاید، از همه چیز سخت تر است. حالا حساب کنید که بچه ناخوش و خسته باشد؛ آن موقع است که همه راهی را پیش رویت می گذارند تا بچه بدقلقت را آرام کنی و آنقدر حرف عوض می کنند و تو را برای اجرای حرف ها در تنگنا قرار می دهند که بچه خسته تر و کلافه تر می شود.
من آدم قانون مندی نیستم اما برای حفظ آرامش و آسایش فرزندم از اول سعی کردم روال مشخصی در پیش بگیرم. مثل نوع تغذیه اش، ساعت خوابش، لباس پوشیدنش و. . . اما متاسفانه می بینم و می شنوم که این برنامه ها یعنی سوسول بار آوردن بچه و مدام باید در مورد اینکه بچه فلانی ساعت یک شب می خوابد یا فلانی به بچه زیر یک سالش غذای پر از سس مایونز می دهد، گوش کنم.
از نظر اطرافیان من، مادر خوب یعنی مادری که هیچ محدودیتی را برای فرزندش در نظر نمی گیرد و هیچ وقت نه به زبان نمی آورد. اما ای کاش یه کم یاد می گرفتیم حریم افراد را رعایت کنیم و تنها وقتی با حرف های مان وارد این حیطه شویم که طرف مقابل خودش بخواهد و پذیرای آن باشد، نه اینکه با حرفا و دخالت های بیجا و بی مورد او را با حال بد از مهمانی به خانه بفرستیم.من مادر ضدحالی هستم
مریم؛ مامان صدرا
یکی از چیزایی که خیلی در مهمانی ها مخصوصا خانه پدرم و اقوام نزدیک ناراحتم می کند، این است که کنترلم روی چیزهایی که برای صدرا ممنوع یا محدود کرده ام، از بین می رود. می دانم همه به خاطر دلسوزی وارد عمل می شوند اما متاسفانه با وجود تذکر های همیشگی ام به خودشان مجوز می دهند هر کاری که دوست دارند انجام دهند و به قانون هایی که من به عنوان مادر وضع کرده ام، اعتنایی نکنند.
برای نمونه صدرا تا تبلت یا گوشی دست کسی می بیند دلش می خواهد عکس و فیلم های داخلش را تماشا کند. تا اینجای ماجرا مشکلی نیست. چون به هر حال گوشی ها و تبلت ها با هم فرق می کنند و صدرا کار کردن با همه آنها را بلد نیست و بعداز کمی تلاش کردن،خودش گوشی را کنار می گذارد.
اما مشکل از آنجا شروع می شود که دوستان خودشان ویدئو های جالبی که روی تبلت های شان هست را به بچه نشان می دهند و این آغاز همه مشکلات است. من معتقدم که دیدن همه آن ویدئو ها برای پسری به سن صدرا مناسب نیست اما وقتی که صدرا چنین ویدئوهایی را می بیند، تا ما از آن خانه نرویم صدرا گوشی را رها نمی کند و همه را با صدای تکرار شونده و بلند ویدئوها کلافه می کند.
همین مسئله در مورد خوراکی هایی که نمی خواهم صدرا فعلا با آنها آشنا شود مثل نوشابه یا پفک و. . . هم وجود دارد و اصرارهای همه برای دادن این خوراکی ها به صدرا آنقدر پیش می رود که مجبور می شوم قانون های همیشگی که مشخص کرده ام را بشکنم و چیزهایی که قبلا ممنوع کرده بودم را آزاد کنم. همه این رفتارها از من در چشم پسرم مادری سختگیر می سازد و او را به این خیال می اندازد که برای شاد بودن و رسیدن به خواسته هایش، باید سراغ دیگران برود و این اتفاقی است که من را می ترساند و حاضرشدن در مهمانی ها را برایم سخت و آزار دهنده می کند.
در خانه مادرم بچه ها پادشاهی می کنند
زهرا؛ مامان سارا و شهاب
از نظر همه من مادر سختگیری هستم اما فکر می کنم هیچ مادری نیست که یکسری دغدغه های شخصی برای بزرگ کردن بچه هایش نداشته باشد. همیشه مجموعه ای از نگرانی ها وجود دارد که آدم را وادار می کند اجازه انجام بعضی کارها را به فرزندش ندهد.
معمولا یک مادر این دغدغه ها را در قالب قانون هایی برای خودش تعریف می کند و سعی می کند همه جا آن قوانین را اجرا کند. قطعا هر کسی در خانه خودش می تواند آن طور که صلاح می داند بر رفتارهای فرزندش نظارت کند اما در سفر و مهمانی با حضورآدم هایی که خود را در امر تربیت بچه صاحب نظر می دانند کار سخت می شود.
از این آدم های همیشه صاحب نظر که بگذریم، عده ای هم هستند که کاملا مادر و روش های تربیتی و برنامه هاش را نادیده می گیرند و دوست دارند به روش خودشان به بچه محبت کنند. می دانم که همه شما با پدیده نوه لوس کردن آشنا هستید. نوه ها عزیزکرده های پدر و مادر مان هستند و حتی گاهی از ما هم برای شان عزیزتر هستند؛
آنقدر که آدم به چشم خودش می بیند که پدر و مادرش کارهایی برای نوه عزیزشان می کنند که در بچگی انجامش برای ما محال بود. نمی دانم خاصیت سن و سال است که پدر و مادرهای ما را اینقدر منعطف می کند یا رقابت با ما در جلب محبت بچه یا چیزی دیگر؛ فقط می دانم که تمام قانون ها در خانه پدر بزرگ و مادربزرگ از اعتبار می افتد و بچه ها مطلقا در خانه آنها سلطنت می کنند.
حرف زدن و درخواست های مکرر ما هم فایده ای ندارد و دختر کوچولوی ما می تواند ساعت ۹ شب بستنی بخورد یا ساعت دو شب بخوابد و پسر کوچولوی مان هم می تواند هرقدر خواست با کامپیوتر بازی کند. سخت ترین کار دنیا این است که از پدر و مادر مهربان مان بخواهیم که به قانون هایی که برای بچه ها گذاشته ایم احترام بگذارند و وقتی چنین خواسته ای را بیان می کنیم، ما را به چشم مادر فولادزره نگاه نکنند.
می دانم که این مشکل خیلی از ماهاست به خصوص که الان همه به یک بچه و دو بچه اکتفا می کنند و بچه ها بیشتر از قبل در مرکز توجه قرار می گیرند. کاش راهی پیدا می شد که خیلی منطقی به پدر و مادر خودمان یا به خصوص به پدر و مادر همسرمان می فهماندیم که ما بزرگ شده ایم و خیر و مصلحت بچه های مان را می خواهیم تا شاید آنها هم به قوانین ما احترام می گذاشتند اما بعید می دانم که هرگز به چنین راهی دست پیدا کنم.
سیب سبز
منبع:آفتاب
جشن ازدواج از آئین و سنن نکویی است که در هر گوشه از این کشور پهناور برگزاری آن با آداب و رسوم خاصی همراه است. هرچند امروزه با ماشینی شدن زندگی، اصالت این آئین هر روز کمرنگتر از دیروز میشود، اما هستند مناطقی که هنوز تلاش دارند تا حد امکان آئین عروسی خود را به روش گذشتگان برگزار کنند.
به گزارش فرجام، روزنامه قانون در ادامه آورده است: هرایین از روستاهای بزرگ شهرستان آوج یکی از مناطقی است که در این زمینه برای خود گذشتهای درخشان دارد و هر چند در حال حاضر سنن مرتبط با ازدواج در این محدوده جغرافیایی به صورت کامل رعایت نمیشود اما باز هم برگزاری آیین عروسی در این منطقه به نحوی است که با کمی تبلیغ میتواند گردشگران داخلی و خارجی بسیاری را به خود جذب کند.
دلیل این هم برگزاری آئین عروسی طی 10 شبانهروز در این روستای آذرینشین است. برای اینکه درک بهتری از این مراسم داشته باشید، در ذیل آنچه در این 10 روز مراسم عروسی در هرایین رخ میدهد به صورت اختصار به اطلاع شما میرسد؛ باشد که خود از نزدیک شاهد این مراسم زیبا باشید.
1- پالتار: مردم هرایین روز اول عروسی را پالتار مینامند. در این روز بزرگ مردان فامیل، صبحانه تا شام را مهمان خانه داماد هستند. وظیفه این افراد، فهرست کردن هدایای مراسم عصر است. در این مراسم که اختصاص به زنان داشته و به «پالتار» معروف است، حاضران ضمن رقص و پایکوبی، هریک هدیهای شامل پول نقد، لباس یا وسایل کوچک زندگی پیشکش میکنند.
2- خرج آپارما: روز دوم مراسم عروسی را «خرج آپارما» میگویند. در این روز خانواده داماد اقلام مورد نیاز روز عروسی همچون روغن، قند، چای، آرد، گوشت، شکلات، سیب زمینی و … را در مراسمی توأم با جشن و پایکوبی به خانه پدر عروس میبرند.
3- مبارک اولسون: روز سوم عروسی را «مبارک اولسون» گویند. صبح این روز اهالی روستا برای صرف چای و شیرینی مهمان خانواده داماد هستند و این امر به معنای آمادگی آنان برای شرکت در جشن عروسی است. بعدازظهر ساقدوش داماد به همراه جمعی از جوانان روستا وی را به حمام میبرد و بعد از حمام اهالی روستا داماد را با ساز و دهل تا خانه همراهی میکنند. سپس نزدیکان و دوستان هر یک مبلغی را به پیشانی داماد چسبانده یا در جیب لباسش قرار میدهند.
4- حنابندان: روز چهارم اختصاص به حنابندان دارد. در شب حنابندان در مراسمی با عنوان «قیزگلین شامو» دختران جوان و تازه عروسان دِه برای صرف شام به خانه داماد دعوت میشوند. این افراد پس از صرف شام به خانه عروس رفته و حنا و میوه و شیرینی و کبریت و آینه و … میبرند. سپس در حالی که دیگران در حال جشن و شادی هستند، یکی از نزدیکان داماد دست، پا و موهای عروس را حنا میگذارد و بدینگونه این شب تمام میشود.
5- روز عروسی: پنجمین روز مراسم ازدواج در هرایین روز عروسی است. صبح این روز، دختران جوانان خانواده عروس، او را در میان صدای ساز و دهل به حمام برده و هنگام ظهر باز میگردانند. پس از صرف ناهار، عروس برای رفتن به خانه بخت لباس مناسب پوشیده و آرایش میکند. بعد از آماده شدن عروس، در حالی که میهمانان به رقص و پایکوبی ادامه میدهند، او به آشپزخانه رفته و غذایی شامل شیره انگور و روغن حیوانی که معروف به «یاقلو شیره» است، میخورد. همزمان با این عمل، جوانان شروع به انتقال جهیزیه عروس به خانه داماد میکنند. سپس عروس از آشپزخانه خارج شده و عمو یا دایی او، شالی حاوی نان و حلوا به نشانه برکت به کمر عروس میبندد. در این هنگام عروس هفت نوبت، دور تنور خانه پدری گشته و آن را میبوسد و پس از آن با اهالی خانه خداحافظی کرده و به کمک عمو یا دایی سوار بر اسب میشود تا به خانه بخت رود. البته فرد سوار کننده تا منزل داماد مواظب عروس است تا از اسب به پایین نیفتد. نزدیک خانه داماد، عروس متوقف میشود تا داماد سه عدد انار را از بالای سر عروس پرتاب کند. هرکس این انارها را قبل از زمین خوردن تصاحب کند، هدیهای از مادر داماد خواهد گرفت. پس از آن عروس مقابل در خانه میایستد و پدرشوهر خلعتی پیشکش عروس میکند و آنگاه وی وارد خانه میشود. همزمان یکی از اقوام داماد ظرفی پر از روغن حیوانی و شیره انگور به دست عروس میدهد و عروس اندکی از آن را در دهان مرد مواظب خود، میگذارد. مقدار کمی را هم در دست ریخته و در حین ورود به خانه به چارچوب در میمالد و همزمان جشن و سرور در خانه برپا میشود. پس از آن، نوبت به صرف شام میرسد و در نهایت نزدیکان عروس و داماد را به اتاق خودشان راهنمایی میکنند.
6- پاتختی: صبح فردای عروسی، دختران و عروسان فامیل عروس را به حمام میبرند و بعد از آن همگی برای صرف ناهار به خانه مادر داماد میروند. بعد از ظهر نیز مراسم پاتختی برگزار میشود تا اقوام در مراسمی شاد هدایای خود را به عروس تقدیم کنند.
7- ناهارخوران: فردای روز پاتختی که هفتمین روز جشن است، مردان فامیل برای صرف ناهار به خانه داماد دعوت میشوند تا آخرین ولیمه ارائه شده از سوی خانواده داماد را در فضایی شاد بخورند.
8- پول سالما: در روز هشتم مردان فامیل در خانه داماد گردهم آمده و هر یک مبلغی را به رسم هدیه پیشکش عروس و داماد میکنند.
9- سالام شامو: در این روز مردان خانوادههای حاضر در مراسم پاتختی شام را در خانه پدر عروس میخورند تا مراسم عمومی عروسی به پایان رسد.
10- گیزلین سالام: در روز دهم و پایانی مراسم عروسی در هرایین، عروس و داماد برای عرض ارادت و دیدار مجدد، به خانه پدری عروس رفته و هدیهای را برای مادر زن میبرند و او هم به رسم تقدیر هدیه ناچیزی به عروس و داماد میدهد و بدینگونه مراسم 10 روزه عروسی به پایان میرسد.
-
ممکن است فرزند شما عاشق ورزش کردن باشد يا عاشق تعمير وسايل خانه يا اينکه هنر فوقالعادهاي در حفظ اشعار تبليغاتي داشته باشد. تمام اين رفتارها و رفتارهاي ديگري که در ادامه درباره آنها صحبت خواهيم کرد، علامت و نشانههايي است که والدين براساس آن ميتوانند استعداد و علايق کودکان خود را کشف کنند و همين کشف استعداد ميتواند در امور مهم زندگي کودک ازجمله پر کردن اوقات فراغتش، انتخاب رشته تحصيلي مناسب و انتخاب شغل و حرفه به او و والدينش کمک کند .
-
کودکان برخوردار از تفکر منطقي به بازيهاي اعداد علاقهمند هستند. بعضي از آنها فکر ميکنند که روزي بزرگترين عدد دنيا را کشف کنند. درس رياضي براي آنها شيرينترين درس است که بعدها جاي خود را به جبر و هندسه ميدهد. برخي از ويژگيهاي اين کودکان در ادامه آورده ميشود:
۱ - معمولا در مورد نحوه کار ماشينآلات و دستگاهها سوال ميکند.
۲ - واحدهاي سنجش مانند ميليمتر و ميکرومتر يا اعداد بزرگ مانند ميليون را به خوبي مي شناسد.
۳ - وقتي وسيلهاي را تعمير مي کنيد با علاقه کنار شما ميايستد.
۴ – درباره علت حوادث طبيعي مثل رعد و برق، برف و باران و ديگر پديده هاي فيزيکي زياد سوال ميکند.
5 - از اصطلاحات منطقي مانند بنابراين، علاوه بر اين يا اين طور نيست زياد استفاده ميکند.
6 - به رويدادهاي فيزيکي علاقه نشان ميدهد مثلا چرا لامپ خراب ميشود؟ چرا لامپ روشنايي ميدهد؟ و...
7 - طرز کار وسايلي مانند آبميوهگيري، جاروبرقي و دستگاههاي برقي را به خوبي ميداند.
-
ممکن است برخي والدين بگويند که فرزند ما خيلي پرجنب وجوش است و تحرک را دوست دارد، آيا اين کار به معناي اين است که کودک ما استعداد ورزشي دارد؟ بايد گفت کودکي استعداد ورزشي دارد که :
۱ - موفقيتهاي ورزشي او بالاتر ازميانگين معمول باشد و بتواند در برنامههاي ورزشي منطبق با جديدترين استانداردهاي علمي ورزش بينالمللي در گروه نوجوانان کسب موفقيت کند.
۲ - از تعادل جسمي خوبي برخوردار است مثلا خوب بالانس ميزند يا روي يک پا مي ايستد.
۳ - در يک پيادهروي ميتواند مسافت زيادي را طي کند.
4- به ياد گرفتن ورزشهاي جديد علاقه نشان ميدهد.
۵- حرکات دراز و نشست و حرکات کششي مانند بارفيکس زدن را خوب انجام ميدهد.
6- دوست دارد در يک تيم ورزشي شرکت کند.
-
اگر کودکي داراي استعداد فني باشد کار کردن با آچار و ديگر ابزار براي او راحت است و مشکلات فني را مي تواند به راحتي برطرف کند. دقت به اين موضوع هم مهم است که حتي يک دندانپزشک، يک جراح، يک موسيقيدان، يک معمار و نقاش هم براي موفقيت در کارش بايد دستهاي پرتحرک و هنرمندي داشته باشد و نيازمند انگشتهايي ماهر و کارکشته است.
برخي ويژگيهاي اين کودکان شامل رفتارهاي زير است:
۱ - از کاردستي خوشش ميآيد.
۲ - ميتواند يک ميخ را با چکش بکوبد يا يک پيچ را با آچار سفت کند.
3 - به کار کردن با مواد مختلف مانند پارچه، چوب و کاغذ تمايل دارد.
4 - با ايدههاي شخصي خودش کاردستي ميسازد.
5 - از انجام تعميرات کوچک و کارهاي فني لذت ميبرد. به کارهاي فني يا تعويض گلدان و... علاقهمند است.
6 - ايدههاي ابتکاري براي تزيين اتاقش دارد.
7 - وسايل به دردنخور را به قصد تعمير يا استفاده از قطعاتش نگه ميدارد.
8 - با علاقه به کارهاي ساختماني نگاه ميکند.
9 - براي تعمير وسايل مثلا يک اسباب بازي خراب ايدههاي جالبي دارد.
-
منظور از تجسم فضايي توانايي تصور سه بعدي اجسام و اشکال در ذهن و همچنين تجسم نقشها و طرحهاي پيچيده در ذهن و ترسيم مجدد آنهاست. کودکاني که مهارت تجسم فضايي دارند ميتوانند در مشاغلي مانند برنامهريزي شهري، معماري، طراحي داخلي، ترسيم يا مدل تصويري مانند نقشهکشي، مهندسي ساختمان يا مهندسي الکترونيک موفق شوند. اين مهارتها با رفتارهاي زير شناخته ميشود:
۱ - فاصلهها را خوب تخمين ميزند.
۲ - با نقشه و مقياس خوب کار ميکند.
۳ - رابطه بين فاصله و بزرگي اجسام را درک ميکند.
۴ - در يک اتاق تاريک با چشمان بسته به خوبي ميتواند مسير خود را انتخاب کند.
۵ - ميتواند يک نقشه از آپارتمان يا خانهتان را رسم کند.
۶ - اشياء موجود در اتاق را ميتواند از حفظ رسم کند.
7 - ميتواند تصوير يک مکعب يا اجسام سه بعدي را به خوبي رسم کند.
8 - ميتواند با رعايت نسبت و مقياس چيزي را نقاشي کند.
9 - از کلماتي که رابطه مکاني اشياء را نسبت به هم نشان ميدهد مانند زير، بالا، کنار و روبهرو به درستي استفاده ميکند.
-
منظور از توانمنديهاي اجتماعي و تعامل در جامعه، شناخت روحيه و احساسات دروني خود و ديگران و برخورد صحيح و متناسب با آن است. اين کودکان در مشاغلي که به خدمات اجتماعي مربوط ميشود مانند معلمي که به خوبي ميتواند مشکلات کودکان را حل کند و آنها را هنگام مشاجرات آرام کند، مشاوره، مددکاري اجتماعي و... ميتوانند موفق باشند. برخي از رفتارهاي زير نشانهاي از اين مهارت در کودکان است:
۱ - تعدادي دوستان خوب در مدرسه دارد.
۲ - صلح طلب و مسالمتجو است. اغلب از درگير شدن پرهيز ميکند.
۳ - بازي هاي دستهجمعي و تکاليف گروهي را دوست دارد.
۴ - تلاش ميکند دوستاني را که با هم دعوا کردهاند آشتي دهد.
۵ - با حيوانات و گياهان همدردي ميکند.
۶ - با ديگر انسانها احساس تفاهم و همدلي دارد.
۷ - اسباببازيهايش را با رغبت با ديگران تقسيم ميکند.
۸ - از هديه دادن لذت ميبرد.
-
اين دسته از کودکان مطالعه و صحبت کردن را دوست دارند، کاربرد کلمات را به خوبي ميدانند، زبانهاي بيگانه را نسبتا راحتتر ياد ميگيرند. احتمالا اين افراد در مشاغلي مانند مشاوره ، روزنامهنگاري، نويسندگي، مجري گري برنامه و ميزگردها، فروشندگي و... موفق خواهند شد. برخي از رفتارهايي که اين ويژگي را نشان ميدهد به شرح زير است:
۱ - به داستان پردازي علاقهمند است.
۲ - به قصهگويي با بيان تجربيات خودش علاقه دارد.
۳ - به استفاده از کلمات جديد علاقه دارد.
۴ - معني کلماتي را که نميداند ميپرسد.
5 - با کلمات بازي ميکند و سعي ميکند ترکيبهاي متفاوتي از کلمات بسازد. مثلا به جاي آبگرمکن ميگويد گرماب!
6 - ديکتهاش به نسبت سنش خوب است.
7 - به نسبت سن خود گياهان و حيوانات را ميشناسد و ميتواند آنها را توصيف کند.
8 - ميتواند موضوعات پيچيده را خوب توضيح دهد.
9 - براي خود دفتر خاطرات دارد يا براي روزنامه مدرسه مطلب مينويسد.
رفتیم دانشگاه، مدرک گرفتیم و باز احساس ناراحتی کردیم؛ چون چیزی را که دوست داشتیم، پیدا نکرده بودیم؛ یعنی یادمان نداده بودند که پیدایش کنیم. کلیشه ها به ما دیکته شده بودند و حالا ما بزرگ شده بودیم؛ با مدرکی در دستمان و کلی علاقه و خلاقیت سرکوب شده در دست دیگرمان!
حالا باید بیشتر زحمت می کشیدیم تا راهمان را پیدا کنیم؛ راه مخصوص خود خودمان را، قرار نیست بچه های ما هم همین روند را طی کنند. دوران پیش از دبستان بهترین زمان برای تقویت خلاقیت بچه هاست؛ چرا که بخواهیم یا نخواهیم، مدرسه تاحدی خلاقیت بچه ها را می کشد. بگذاریم بچه ها آرزوی شغل های جدید بکنند؛ حتی همان کلیشه ها را طور دیگر دنبالش بروند. علاقه شان را کشف کرده و کمکشان کنیم از همین حالا راه خود را پیدا کنند؛ راه مخصوص خود خودشان را. فراموش نکنید همه بچه ها «خاص» به دنیا می آیند؛ البته اگر پدر و مادر به زور آن ها را «معمولی» نکنند!
حواستان به اضطراب باشد
درست است که با حذف سیستم نمره دهی در مقطع ابتدایی تا حدودی اضطراب بچهها از امتحان کمتر شده اما به هرحال پایان سال و طی کردن آزمونهایی برای گذراندن یک سال تحصیلی و ورود با سال تحصیلی جدید، استرس خودش را دارد. کنکوریها هم که حساب جداگانهای دارند. آنها خودشان را برای انتخاب مسیر زندگی شان در چند سال آینده آماده میکنند و شرایط خاص تری دارند.
اگر شرایط خانه مهیا نباشد و پدر و مادر و حتی خواهر و برادرها همکاری نکنند، اضطراب طبیعی روزهای امتحان تبدیل به یک مشکل میشود که میتواند راه پیشرفت فرزندتان را تغییر دهد.البته اضطراب در ایام امتحانات تا حدودی طبیعی است و حتی نیروی محرکهای برای تلاش و دقت بیشتر محسوب میشود اما وقتی از حد میگذرد تبدیل به نوعی اختلال میشود.
اگر فرزند شما نشانههایی مثل تپش قلب، تعرق، لرزش دست و صدا، احساس تنگی نفس، رنگ پریدگی، تغییر در نحوه اجابت مزاج، افت فشار
بی خوابی، پر اشتهایی یا بیاشتهایی، استفراغ و حالت تهوع دارد،دچار اضطراب شده و باید در خانه بیشتر حواستان را جمع کنید تا آرامش را به او بازگردانید.
بایدها
خانوادهها در فراهم کردن شرایط مناسب برای گذراندن فصل امتحانات، نقش مهمی دارند.اینها نکاتی هستند که باید رعایت کنید و انجامش دهید. هم پدر و مادر و هم خواهر و برادرها:
۱ـ در ایام امتحانات , رفت وآمد و میهمانیهای خانوادگی را محدود و کم کنید.
۲ـ محیط آرامی برای مطالعه آنها فراهم کنید.
۳ـ به استراحت و خواب بچهها توجه کافی داشته باشید و نگذارید دیر بخوابند. ضمن اینکه در فواصل درس خواندن باید حتما کمی استراحت کنند. درس خواندن بدون استراحت نه هنر است و نه نتیجه خوبی دارد.
۴ـ ساعات تماشای برنامههای تلویزیون را کم کنید تا بچهها هوس نکنند مثل شما مدام پای تلویزیون بنشینند.
۵ـ هم مادر و هم پدر بهتر است در این روزها بیشتر با مدرسه و معلمها ارتباط داشته باشند. از آنها بپرسید فرزندتان در چه درسهایی نیاز به تمرین بیشتر دارد و از توصیههای آنها استفاده کنید.
۶ـ تشویق را فراموش نکنید. اگر میبینید با دقت و جدیت درس میخواند و تمرین حل میکند، حتما به او نشان دهید که حواستان به این تلاش هست و تحسینش میکنید. جمله آفرین پسرم یا دخترم،معجزه میکند.
۷ـ اگر فرزندتان برای حل تمرین یا یادگیری یک درس به کمک تان نیاز دارد، حتما همراهی اش کنید. اگر لازم است کمی از کارهای روزمره تان کم کنید تا این فرصت را داشته باشید.
۸ـ فرزندتان در خانه وظایفی داشته؟ مثل خریدن نان یا شیر یا آوردن خواهر و برادرش از مدرسه.این وظایف را به طور موقت حذف یا کم کنید تا بیشتر به درسهایش برسد.
۹- با برادر و خواهر کوچکتر یا بزرگتر فرزندتان که درگیر امتحان نیستند کمی صحبت کنید و به او بگویید کمتر سر و صدا کند یا با خواهر و برادری که امتحان دارد دعوا نکند. اگر بچههایتان با هم امتحان دارند، فضا را برایشان آماده کنید. مثلا اتاق یا فضای جداگانه برای درس خواندن هر کدام در نظر بگیرید.
نبایدها
بعضی کارها را هم نباید انجام دهید. یعنی انجام دادن یه سری کارها و زدن بعضی حرفها فقط شرایط را برای شما و فرزندتان سختتر میکند:
۱ـ اولین و مهمترین نباید این روزها این است که نباید توقع بیجا از فرزندتان داشته باشید. فرزند شما هم انسانی است مثل شما که در بعضی درسها قویتر است و در بعضی دروس ضعیف تر. پس اندازه توانش از او توقع داشته باشید. توقعات بیجای شما فقط اضطراب او را بیشتر میکند و در گرفتن نمره بهتر تاثیری ندارد چون توانایی او همین قدر است.
۲- فرزندتان را با بچههای دیگر مقایسه نکنید. اگر مثلا ریاضی پسرخاله اش قوی است در عوض پسرتان در تاریخ ادبیات نابغه است. مقایسه بچههایی که هوش، استعداد، علایق و تواناییهای متفاوت دارند کار بیهودهای است.
۳ـ بچهها را از امتحان نترسانید. مدام از آخر و عاقبت درس نخواندن حرف نزنید و به آنها القا نکنید که آیندهای بد در انتظارش است.
۴ـ جملات منفی ممنوع! «درس بخوان! چرا درس نمیخوانی؟ به فکر امتحان فردا نیستی! فردا تجدید میشوی!مگر فردا امتحان نداری؟» این جملهها نه تنها سازنده نیست بلکه باعث اضطراب بیشتر و کاهش اعتماد به نفس فرزندتان میشود.
۵- دعوا نکنید! دعوا و کشمکش را بگذارید برای بعد از امتحان. اگر با همسرتان مشکل دارید با هم توافق کنید که تا آخر امتحانها کمی
مشکلات تان را فراموش کنید تا التهاب خانه و دعوای بین پدر و مادر بچهها را ناراحت نکند. اگرمشکلات کاری و اقتصادی دارید آن را به خانه نیاورید. با تلفن همراه تان در خانه با صدای بلند با شریک، همکار، طلبکار و بدهکار داد و فریاد راه نیندازید. این کارها فقط کودکتان را بیشتر مضطرب میکند چون او به جای فکر کردن به امتحانش به مشکل شما فکر میکند و در ذهن کودکانه اش دنبال راه حلی برایتان میگردد. بچهها را دست کم نگیرید. فکر نکنید آنها این چیزا نمیفهمند و برایشان مهم نیست!
۶- سرزنش نکنید. اگر یکی از نمرههایش کم شده به او بیش از حد سخت نگیرید. درست است که درس و امتحان مهم است اما من و شما که درس خواندن را پشت سر گذاشتهایم حالا میدانیم که مثلا گرفتن نمره ۱۵ به جای ۱۸ چندان هم فاجعه نیست و آینده را تا ابد تغییر نمیدهد. واقع بین باشید!
۷ـ شرایط عجیب و غریب برای درس خواندن درست نکنید. مثلا بچه را در اتاق حبس نکنید تا درس بخواند! هر بچهای شرایط خودش را دارد. مثلا بچهای دوست دارد در فضای کاملاً ساکت درس بخواند و بچهای دیگر مقابل تلویزیون و با کمی صدا تمرکز بیشتری دارد. از طرف خودتان برای آنها تصمیم نگیرید و حتما از آنها بپرسید در چه شرایطی راحتتر هستند.
۸- تفریح را حذف نکنید. درست است که گفتیم از رفت و آمدها و تماشای تلویزیون کم کنید اما حذف کامل تفریح و استراحت هم درست نیست. مثلا بین درس خواندنها و غروبها با هم به پارک بروید و پیادهروی کنید. اجازه بدهید مثلا نیم ساعت با کامپیوترش بازی کند یا سریال مورد علاقه اش را ببیند یا حتی با دوستهایش یک دست گل کوچیک بزند! باور کنید بعد از کمی استراحت حتما با انرژی بیشتر درس میخواند.
وعدههای غذایی امتحانی!
تغذیه مناسب را هم در این روزها مهم است. مثلا مصرف یک لیوان شیر قبل از خواب برای خواب آرام در این شبهای امتحان خوب است. شامهای سنگین را فراموش کنید تا بچهها صبح با اشتها و سرحال بیدار شده و صبحانه کامل بخورند.حواستان باشد در ایام امتحانات بچهها سه وعده غذایی کامل را بخورند و میان وعدههای غذایی را هم فراموش نکنند. چهار گروه غذایی گوشت، حبوبات و تخممرغ، سبزیجات و میوهها، شیر و لبنیات و نان غلات هم باید در این وعدهها باشد.
موادی که دارای سیتین هستند مانند زرده تخم مرغ، بادام زمینی، گردو و جوانهها در تکامل مغز و سلولهای مغزی بسیار مؤثر هستند و مصرف آنها در فصل امتحانات خوب است. دکتر مسعود کیمیاگر متخصص تغذیه میگوید: «تحقیقات نشان میدهد که حافظه کوتاه مدت با خوردن مواد قندی ارتباط دارد و بهتر است دانشآموزان از صبح امتحان مواد قندی که سریع آزاد میشوند مانند آب میوه، عسل، مربا و چای شیرین مصرف کنند.غذاهایی مانند سوپ جو و همچنین کاهو، شیر، دوغ و ماست حاوی لاکتوسین هستند که این ماده خاصیت آرامش بخشی دارد و توصیه میشود شب قبل از امتحان از این گروه مواد غذایی مصرف شود و البته بچهها باید از مصرف زیاد قهوه و چای پررنگ، خودداری کنند.»
-
روزنامه اطلاعات
این روزها به هر خانهای که وارد میشوید، به جای سرگرم بودن کودکان با خمیرهای بازی که خلاقیتشان را بالا میبرد و مهارت دستهایشان را بیشتر میکرد، تبلتهایی در دست بچهها جا دارد که چشمهایشان را خسته و مفاصل دستهایشان را ضعیف میکند.
در این میان والدینی که امکان خرید چنین ابزاری برای کودکشان ندارند هم از خود گذشتگی کرده و او را با گوشی هوشمند تلفن همراهشان سرگرم میکنند و مهارت کودکشان در انجام بازیهای مختلف را به رخ این و آن میکشند. بچههای امروزی تمایلی به دویدن، کاردستی درست کردن و نقشپذیری در بازیهایی که نسل ما از آنها لذت میبرد، ندارند. آنها ترجیح میدهند روی مبل راحتی لم بدهند، یک کاسه پفک کنارشان بگذارند و هر روز چندین مرحله از بازیای که به آخر رساندنش کار هر کسی نیست را رد کنند.
بچههای امروزی نمونه کوچک شده والدینشان هستند. نمونه آنهایی که در مهمانیها به جای گپ زدن با حاضران، به غایبهای جمع وایبر میزنند و بهجای چند متر دویدن، بهدنبال نصب انواع اپلیکیشنهای سلامت روی گوشی خود هستند. هدیه پژوهشگران فناوری اطلاعات به بچههای امروزی نه هوش بیشتر و نه ذهن آمادهتر است. آنها روی مبلهای راحتی، صاحب بدنی خسته و انباشه از چربی میشوند و پشت صفحه تبلتها، چشمهایی آزرده و ذهنی آشفته را از آن خود میکنند.
شاید بعد از خواندن این یادداشت، به قصد گرفتن تبلت فرزندتان از او، از روی مبل بلند شوید؛ اما بنشینید! نیازی به محروم کردن فرزندتان از تبلتش نیست، کافی است خودتان همین حالا گوشی را روی زمین بگذارید و نه با حرف، بلکه با آوردن ورزش و مطالعه به ساعتهای مردهتان، به کودک خود هم سبک زندگی سالم را آموزش دهید.
ساعت های استفاده کودکان از وسایل الکترونیکی را کاهش دهید…
به ساعت نگاه کنید
با وضع کردن برخی قانونها، ساعتهای استفاده فرزندتان از تبلت را محدود کنید. برای مثال به او اجازه ندهید که سر میز شام تبلتش را بیاورد.
خاموشی بزنید
محققان میگویند تبلتبازی پیش از خواب میتواند فرزند شما را بیخواب کند. پس به او اجازه بازی کردن با تبلت پیش از خواب را ندهید و نگذارید آن را به اتاق خوابش ببرد.
وقتشناس باشید
حتی اگر همه اطرافیانتان برای کودک خود تبلت خریده باشند، دلیلی ندارد که در سه سالگی به فرزندتان چنین هدیهای بدهید. اگر میخواهید او را با تکنولوژی آشنا کنید، به او اجازه دهید برخی ساعات روز با تبلت شما بازی کند اما شخصی کردن این وسیله را از چنین سنی شروع نکنید.
از خودتان شروع کنید
هرقدر هم که از لزوم فعالیت بدنی و قویتر کردن ارتباطات رو در رو برای فرزندتان صحبت کنید، فایدهای ندارد. تا زمانی که او میبیند که در مهمانی برایتان وایبر بازی شیرینتر از گپ زدن با دیگران است، تمایلی به گوش کردن به توصیههایتان پیدا نمیکند. اگر میخواهید فرزندتان زندگی مجازی را جایگزین تجربههای حقیقی زندگی نکند، خودتان در رعایت چنین اصلی پیشقدم شوید.
دست بهکار شوید
اگر تنها یک فرزند دارید، به او حق دهید برای پر کردن تنهاییاش به تبلت وابسته شود. در چنین شرایطی به جای جنگیدن با او، خودتان برای تغییر شرایط وارد عمل شوید. بازیهای دونفره پرتحرک و هیجانانگیز، هم میتواند سلامت جسم فرزندتان را تضمین کند و مهارتهای حرکتیاش را تقویت کند و هم لحظات شاد و خوشی را برایش رقم بزند. اگر کودکتان از چنین نعمتی بهرهمند شود دیگر نیازی به مدام بازی کردن با تبلت پیدا نخواهد کرد.
آموزش هوشمند
بررسی زاویه تابش و بازتابش در دو آینه با زاویه مشخص
مسواک زدن دندان ها
کاربرد دندان ها
نیروی گرانش
همه چیز درباره ماه
بررسی چند مدار
ساختمان مدار الکتریکی
گیاهان چیزهای دور ریختنی را می خورند.
جورچین سلامتی دندان
دندان های موجود در دهان
خط زمانی دندان در طول زندگی
انواع مختلف دندان
http://modaresan-bartar.mihanblog.comمنبع
” گزارش و پردازش یک پشت پرده از سیاست شوم “
” انگلیس و آمریکا برای نابودی ایران “
”بخش سوم”
” پیش از سخن “
1- بسیار دوست دارم تا از گرفتاری هایی سخن بگویم که چونان زنجیرهایی آهنین بر دست و پای زندگی آدمی سنگینی می کنند . زنجیرهایی که انسان هر اندازه هم پایدار و پر تلاش باشد ؛ باز هم جان و جهان او را به یغما می برند . این گفتار را به هنگامه ای دیگر وا می گذارم .
ولی در این روزگاری که بیشینه مردم یا غم نان دارند و یا بیم جان ( ویا هردو با هم ) کسی هست و کسی را می شناسم که رها از هر گونه وابستگی و بستگی ، دل در گرو فرهنگ دارد و بینا به پیامدها و برآیندهای کنش ادبی ، خود را در برابر مردان و مردمان خامه پرور مسوول می داند .
جناب محمد حسین سعد آبادی ( پور شیدا ) را می گویم که در گیر و دار گرفتاری ها ، دست از دامان شعر بر نمی دارد و از آسمان دل بر خامه او در دری می بارد . در پیوند با ” بر شاخسار سخن ” ایشان تنها کسی هستند که همواره دغدغه دارند و همیشه سخنانی بر آمده . امید دارم و آرزو می کنم که این ویژگی پر بها در نهاد پرداد او به گونه ای بیش از پیش و روزافزون ، فزونی یابد .
” گزارش و پردازش یک پشت پرده از سیاست شوم “
” انگلیس و آمریکا برای نابودی ایران “
”بخش دوم”
” پیش از سخن “
1- هم میهنان دلبندم ! دوستان ارزشمندم ! و خوانندگان دانشمندم !
وارونه آن چه آخوند روحانی – رییس جمهور ایران – با مردم پیمان بسته بود ؛ پول ملی ایران – یعنی ریال – در دنباله روند فروپاشی پیشین و تنها در یک ماه گذشته ، نزدیک به دوازده درسد از ارزش خود را از دست داد و نشانه ها نشان می دهد که درآینده نزدیک بیش از این نیز ارزش خود را از دست خواهد داد و می رود تا کمر خمیده مردم ایران را زیر بار تهیدستی بشکند . در میان همین جستار از این سیاهی و تباهی می نویسم ولی نخست از خوانندگان تازه پیوسته به تارنما (وب سایت) می خواهم تا جستار ” پاسداری از ارزش پول ملی آرمان ملی ، گرانی ارزهای بیگانه زیان گرانبار ملی ” ، نوشته شده در نشانی پیشین تارنمای ” برشاخسار سخن ” ، به تاریخ 1393/5/25 خورشیدی را بخوانند و دیگر هم میهنان را به خوانش آن و تلاش برای پاسداری از ارزش پول ملی فرا بخوانند .
” گزارش و پردازش یک پشت پرده از سیاست شوم “
” انگلیس و آمریکا برای نابودی ایران “
” بخش یکم “
“ پیش از سخن“
1-روزهای سوگواری پیشوای آزادگان – امام حسین (درود خدا) – را به همه هم میهنان و آزادگان گیتی تسلیت ، و زادروز کورش بزرگ را به همه ایرانیان و پارسیان پارسای جهان خجسته باد می گویم .
2- هم میهنان ارجمندم !
دست ساخته پلید انگلیس دغلباز یعنی داعش اهریمن نهاد ، دارد تبهکاری های خود را هر روز و گام به گام پیش می برد . به اندازه گام های داعش نیز، دولت های ددمنش انگلیس و آمریکا با نشان دادن دشمنی دروغ بنیاد (ظاهری) با داعش ، می کوشند تا اندیشه ملت های خاور زمین را بفریبند .
چرا خاموش نشسته اید؟ به کم می توانید در جهان نت بنویسید و بر پاد (ضد) این غده سرطانی افشاگری کنید . شما آیا می دانید همتباران کرد ما در کوبانی سوریه و موصل عراق چه روزگاری دارند؟ اندکی خود را به جای آنها بیانگارید .
3- دوست پربها و یار باوفا – جناب پور شیدا – بر پایه روش دیرین و چون بار پیشین ، غزلی چونان غزال ، زیبا ، سروده و به نگارنده پیامک کرده اند که در این جا پیشکش می کنم .
شخصیﺑﺎﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻭﺳﺘﺶ را ﺭﻧﺠﺎﻧﺪ.اﻣﺎﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮﺭﻓﺖ ﻭﺑﺎ اﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ. ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: براﻱ ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻲ اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻟﺸﻲ اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ،ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ای ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ....
مانی کزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود ؟ گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید. مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود. کوروش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست ...
اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم...
روزی به رضا شاه خبر دادند که نرخ درشکه خیلی زیاد شده. رضاشاه تا این خبر را شنید لباس مبدل شخصی پوشید و رفت میدان توپخانه. و یک درشکه چی را صدا کرد و گفت تا شمیران چـقـدر میگیری؟
درشکه چی که نمیدانست طرفش کیست، گفت برو ما با نرخ دولتی کار نمی کنیم!
رضاشاه گفت پنج شاهی کافیه؟
درشکه چی: برو بالا
رضاشاه: ده شاهی؟
راننده: برو بالا!
رضاشاه: پانزده شاهی؟
راننده: برو بالا
رضاشاه: سی شاهی؟
راننده: بزن قـــدش!
توانایی زبان فارسی "
در تاریخ جهان هر دوره یی ویژگی هایی داشته است. در آغاز تاریخ آدمیان زندگانی قبیله یی داشتند و دوران افسانه ها دوده است. پس از پیدایش کشاورزی دوره ده نشینی و شهرنشینی آغاز شده است سپس دوران کشورگشایی ها و تشکیل پادشاهی های بزرگ مانند هخامنشیان و اسکندر و امپراطوری رم بوده است . پس از آن دوره هجوم اقوام بربری بر این کشورها و فروریختن تمدن آنها بوده است . سپس دوره رستاخیز تمدن است که بنام رنسانس شناخته شده است. تا آن دوره ملل مختلف دارای وسایل کار و پیکار یکسان بودند. می گویند که وسایل جنگی سربازان رومی و بربرهای ژرمنی با هم فرقی نداشته و تفاوت تنها در انظباط و نظم و وظیفه شناسی لژیون های رومی بوده است که ضامن پیروزی آنها بوده است. همچنین وسایل جنگی مهاجمین مغول و ملل متحد چندان فرقی با هم نداشته است.
از دوران رنسانس به این طرف ملل غربی کم کم به پیشرفتهای صنعتی و ساختن ابزار نوین نایل آمدند و پس از گدشت یکی دو قرن ابزار کار آنها باندازه یی کامل شد که برای ملل دیگر یارای ایستادگی در برابر حمله آنها نبود و همزمان با این پیشرفت صنعتی تحول بزرگی در فرهنگ و زبان ملل غرب پیدا شد زیرا برای بیان معلومات تازه ناگزیر به داشتن واژه های نوینی بودند و کم کم زبانهای اروپایی دارای نیروی بزرگی برای بیان مطالب مختلف گردیدند.
در اوایل قرن بیستم ملل مشرق پی به عقب ماندگی خود بردند و کوشیدند که این عقب ماندگی را جبران کنند. موانع زیادی سر راه این کوششها وجود داشت و چاره را در پذیرفتن یکی از زبانهای خارجی برای بیان مطالب علمی آماده باشد. بعضی ملل چاره را در پذیرفتن یکی از زبانهای خارجی برای بیان مطالب علمی دیدند مانند هندوستان ولی ملل دیگر به واسطه داشتن میراث بزرگ فرهنگی نتوانستند این راه حل را بپذیرند که یک مثال آن کشور ایران است.
برای بعضی زبانها به علت ساختمان مخصوص آنها جبران این کمبود واژه های علمی کاری بس دشوار و شاید نشدنی است مانند زبانهای سامی که اشاره یی به ساختمان آنها خواهیم کرد.
باید خاطرنشان کرد که شماره واژه ها در زبان های خارجی در هر کدام از رشته های علمی خیلی زیاد است و گاهی در حدود میلیون است . پیدا کردن واژه هایی در برابر آنها کاری نیست که بشود بدون داشتن یک روش علمی مطمئن به انجام رسانید و نمی شود از روی تشابه و استعاره و تقریب و تخمین در این کار پر دامنه به جایی رسید و این کار باید از روی یک اصول علمی معین انجام گیرد تا ضمن عمل به بن بست برنخورد.
برای اینکه بتوان در یک زبانی به آسانی واژه هایی در برابر واژه های بی شمار علمی پیدا کرد باید امکان وجود یک چنین اصل علمی در آن زبان باشد . می خواهیم نشان دهیم که چنین اصلی در زبان فارسی وجود دارد و از این جهت زبان فارسی زبانی است توانا در صورتی که بعضی زبانها گو اینکه از جهات دیگر یک سابقه ادبی درخشانی دارند ولی در مورد واژه های علمی ناتوان هستند.
اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاور نزدیک وجود دارد صحبت می کنیم که عبارتند از زبانهای هند و اروپایی (Indo-European) و زبانهای سامی (Semitic). زبانهای فارسی از خانواده زیانهای هند و اروپایی هستند.
در زبانهای سامی واژه ها بر اصل ریشه هایی سه حرفی یا چهارحرفی قرار دارند که بنام ثلاثی و رباعی گفته می شوند و اشتقاق واژه های مختلف بر اساس تغییر شکلی است که به این ریشه ها داده می شود و به نام ابواب خوانده می شود. پس شمار واژه هایی که ممکن است در این زبانها وجود داشته باشد نسبت مستقیم دارد با شمار ریشه های ثلاثی و رباعی. پس باید بسنجیم که حداکثر شمار ریشه های ثلاثی چقدر است. برای این کار یک روش ریاضی به نام جبر ترکیبی (Algebre Combination) بکار میبریم.
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای دستت درد نکنه؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید که مزاحمتان شدم؛ بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛ بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای مسئله ربطی به تو ندارد؛ بگوییم : مسئله را خودم حل میکنم
به جای من مریض و غمگین نیستم؛ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم
به جای زشت است؛ بگوییم : قشنگ نیست
به جای چرا اذیت میکنی؛ بگوییم : با این کار چه لذتی میبری
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم
به جای متنفرم؛ بگوییم : دوست ندارم
به جای دشوار است؛ بگوییم : آسان نیست
به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر میآیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟
بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی .
بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و
بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت.
بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬ بعضی جلد ضخیم،
بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند.
بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و
بعضی با کاغذ خارجی.
بعضی آدمها ترجمه شده اند و
بعضی تفسیر می شوند.
بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و
بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند.
بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و
بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.
بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.
بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.
بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.
بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و
بعضی را توی کیف.
بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.
بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی.
بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و
بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .
ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و
از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت
به راستی ما کدامیم؟…
"زنده یاد قیصر امین پور"
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد.
بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: آری من مسلمانم، جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کنند و به کمک احتیاج دارد.
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاور. جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟ افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به یکدیگر دوختند، ناگهان یکی از بین جمعیت بلند شد و گفت: چرا نگاه میکنید، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود!!
روزي بزرگان ايراني و مريدان زرتشتي از کوروش بزرگ خواستند که براي ايران زمين دعاي خير کند و ايشان بعد از ايستادن در کنار اتش مقدس اينگونه دعا کردن:
خداوندا اهورا مزدا اي بزرگ آفريننده، آفريننده اين سرزمين بزرگ، سرزمينم ومردمم را ازدروغ و دروغگويي به دور بدار.
بعد از اتمام دعا عده اي در فکر فرو رفتند و از شاه ايران پرسيدند که چرا اين گونه دعا نموديد؟
فرمودند: چه بايد مي گفتم؟ يکي جواب داد: براي خشکسالي دعا مينموديد.
کوروش بزرگ فرمودند: براي جلو گيري از خشکسالي انبارهاي اذوقه و غلات مي سازيم.
ديگري اينگونه سوال نمود: براي جلوگيري از هجوم بيگانگان دعا مي کرديد.
ايشان جواب دادند: قواي نظامي را قوي ميسازيم و از مرزها دفاع مي کنيم.
گفتند: براي جلوگيري از سيلهاي خروشان دعا مي کرديد.
پاسخ دادند: نيرو بسيج ميکنيم و سدهايي براي جلوگيري از هجوم سيل مي سازيم.
و همينگونه سوال کردند و به همين ترتيب جواب شنيدند...
تا اين که يکي پرسيد: شاها منظور شما از اين گونه دعا چه بود؟!
و کوروش تبسمي نمودند و اين گونه جواب دادند:
من براي هر سوال شما جوابي قانع کننده آوردم ولي اگر روزي يکي از شما نزد من آيد و دروغي گويد که به ضرر سرزمينم باشد من چگونه از آن باخبر گردم و اقدام نمايم؟ پس بياييم از کساني شويم که به راست گويي روي آورند و دروغ را از سرزمينمان دور سازيم، که هر عمل زشتي صورت گيرد باعث اولين آن دروغ است.
زماني کزروس به کوروش بزرگ گفت: چرا از غنيمت هاي جنگي چيزي را براي خود برنمي داري و همه را به سربازانت ميبخشي؟
کوروش گفت: اگر غنيمت هاي جنگي رانمي بخشيديم الان دارايي من چقدر بود؟! کزروس عددي را با معيار آن زمان گفت.
کوروش يکي از سربازانش را صدا زد و گفت: برو به مردم بگو کوروش براي امري به مقداري پول و طلا نياز دارد. سرباز در بين مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانيد.
مردم هرچه در توان داشتند براي کورش فرستادند. وقتي که مالهاي گرد آوري شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسيار بيشتر بود.
کوروش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اينجاست. اگر آنها را پيش خود نگه داشته بودم، هميشه بايد نگران آنها بودم. زماني که ثروت در اختيار توست و مردم از آن بي بهرهاند مثل اين ميماند که تو نگهبان پولهايي که مبادا کسي آن را ببرد!
کودک آدمی، آدمی تر از آدمی است!
" ژان ژاک روسو "
سخنی پربار و تفسیرپذیر که می توان درباره آن صدها صفحه نوشت . . .
در نگاه نخست منظور روسو این بود که نهاد کودک به طبیعت نزدیک تر است، پس ذهن او از جنبه اخلاقی و اجتماعی هنوز مانده است که مانند خود آدمی، تباه شود.
از نگاه دیگر روسو می خواهد بگوید که کودک آدمی، تشنه دانستن است، نه تشنه داشتن.
با توجه به آموزه روسو می توان گفت که ما این جوانان را خوب تربیت نکردیم که دارایی را از دانایی برتر می دانند. موبایل مدل پایین یعنی نداشتن دارایی و کتاب نخواندن یعنی نداشتن دانایی. بی گمان یک جایی از کار ما مشکل داشته است که آنها به سوی دارایی می روند و نه دانایی. زیرا دانایی در ذات طبیعت و هستی وجود دارد پس با آن چیزی که روسو می گوید همساز است.
اما نظام تربیتی ما کم کم به این جوان ها یا کودکان دیروزی آموخت که از ذات آدمی دور و موجودی شوند که در ستیز با ذات هستی است. ما به این جوان ها آموختیم که برای کوچک شمردن دیگران باید به دارایی خود تکیه کنند و به آنها یاد ندادیم که برای بزرگ داشتن انسان از هر گروه و قشری به دانایی خود تکیه بزنند. دانایی هم از راه کتابخوانی به دست می آید.
آنها در یک نظام آموزشی بسته نیاموختند که گوهر خویش را با خواندن کشف کنند. در این شیوه از نظام آموزشی، مدرک هم تبدیل به دارایی شد نه دانایی، زیرا اکنون بی اغراق ما صدها هزار دانش آموخته دانشگاهی داریم که مدرک دارند، اما توانایی بهره بردن از دانایی ای که باید همراه با این مدرک باشد، ندارند. این طیف بزرگ دانش آموخته، کتاب نمی خوانند به همین دلیل است که شمارگان کتاب های دانایی محور در ایران دارد به زیر هزار کشیده می شود. ما تنها در نهاد آموزش و پرورش یک میلیون آموزگار و دبیر داریم، اگر اینها می خواستند کتاب بخوانند اکنون باید شمارگان کتاب های علوم تربیتی و رشته های مرتبط به صدهزار می رسید!
پس نباید شگفت زده شویم اگر دارایی جای دانایی نشسته است، اما یادمان باشد که مسیر توسعه از دانایی می گذرد، نه دارایی، آن هم دارایی نفتی. دارایی نفتی از چاه به دست می آید، در حالی که دانایی را ذره ذره باید آموخت. ما اگر قرار است مردمی دانا و آگاه شویم باید سر هر برزن و سرایی یک کتابخانه داشته باشیم. این کتابخانه ها باید که شبانه روز کار کنند و از کودک تا بزرگ ما کتاب بخوانند. آنگاه ممکن است روزی برسد که جوانان ما هم اگر دور هم جمع شدند از کتاب هایی که خوانده اند سخن بگویند.
اگر همه این پیش فرض ها آماده شد آنگاه شاید آدمی مانند کودک خود به سر چشمه باز گردد و اصل خود را که درستی و پاکی و دانایی است، بر دارایی برتر بداند. پس بیایید با هم هفته کتاب را یک شوخی سالانه فرض کنیم که در این هفته کتاب را بزرگ می داریم، اما همچنان آداب و آیین کتاب خواندن را در دیگر روزهای سال به کودکانمان نمی آموزیم.
تولد انسان روشن شدن کبریتی است
و مرگش خاموشی آن !
بنگر که در این فاصله چه کردی؟؟؟
گرما بخشیدی...؟
یا
سوزاندی...
ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد... این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود .
در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است! آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود... پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب دید که ...
یک محقق ژاپنی در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که مولکول های آب نسبت به مفاهیم انسانی تاثیر پذیرند نتایج شگفت انگیز این تحقیق که از سوی موسات علمی معتبر جهان مورد تایید قرار گرفته است هر دل بیداری را به فکر فرو می برد
دیدن این پاورپوینت خالی از لطف نیست
از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس
یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی. تو سابقا بر نصف جهان حکم می راندی ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خورده اند و ملت تو در حال فروپاشی است. من به تو راهی را پیشنهاد می کنم تا جانت را نجات دهی.
شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتا پرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیزرا او آفریده. ما برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است.
از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست بکشند، بما بپیوند الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان.
الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان.
با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می خواهی برای عجم ها ( لقبی که عربها به پارسیان می دادند بعمنی کودن و لال) انجام دهی با من بیعت کن.
الله اکبر
خلیفه مسلمین
عمربن الخطاب
پاسخ پادشاه پارسيان به نامه ي عمر بن الخطاب را در ادامه ي مطالب ببينيد؟!!!!!!!!!!!!
زندگی نامه خوارزمی
ابو عبدالله محمد بن موسی خوارزمی که ریاضیدانان اروپا او را algoritmus می خوانند یکی از نخستین و بزرگترین ریاضیدانان و اختر شناسان ایران است که در بغداد کار میکرد .از زندگی و خانواده او آگاهی زیادی در دست نیست جز در حدود سال 175 – 180 هجری – در خوارزم متولد و هنگام جوانی در خزانه الحکمه مامون مشغول به کار و تحقیقات شد و پس از سالها فعالیت شبانه روزی بلاخره در حدود سال 225 – 232 هجری – دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافت .
برخی ار تاریخ نویسان عنوان مجوسی را به دنبال نام او اورده اند ، معلوم میشود در خانواده ای با فرهنگ از زرتشتیان خوارزم زاده شد و به همین مناسبت به احتمال قوی به نوشته های علمی ایرانی پیش از یورش عرب دسترسی داشته است
زمان خوارزمی :
روزگار خوارزمی به روزگار زرین در دوران حکومت خلیفه های عربی معروف است . روزگاری که هارون بر سرزمین های خلافت شرقی فرمان میراند . این روزگار دوران شکفتن فرهنگی است که مرکز ثقل آن در ایران بوده است
زندگی خوارزی با خلافت مامون متقارن بود . مامون به کوشش و همراهی طاهر فرزند حسین معروف به ذوالیمینین بر برادر خود امین پیروز شد.
کارهای خوارزمی در زمینه اختر شناسی :
نخستین اثری که خوارزمی در بغداد نوشت ، تنظیم جدول سینوس ها بود . خوارزمی این اثر خود را با توجه به کارهای بطلمیوس و جدول های دانشمندان هندی تنظیم کرد . ولی خود آنها را مورد تحقیق قرار داد و در نتیجه جدول او به مراتب دقیق تر از جدول های یونانی و هندی است
در واقع سه اثر خوارزمی
1. زیج الاول
2. زیج الثانی
3. السند هند الصغیر
به رصد هایی که در زمان مامون صورت گرفت به سیدهانتا مربوط میشود .زیرا سند هند همان سیدهانتای هند است . سیدهانتا به چند کتاب اختر شناسی و ریاضی گفته می شود که در هند تنظیم شده است و کهن ترین آنها مربوط به نیمه نخست قرن پنجم میلادی است .یکی از این کتابها در زمان منصور خلیفه دوم عباسی به بغداد آورده شد و توسط ابراهیم فرزند حبیب فزاری به یاری مانکا ، صفیر هند در بغداد ترجمه شد و ریاضیدانان و اختر شناسان حوزه خلافت بغداد برای نخستین بار با دانش ریاضی و اختر شناسی هند آشنا شدند .
ترجمه فزاری تا زمان خوارزمی مبنای کار اخترشناسان بود ولی پس از آن که خوارزمی دو زیج خود را ارائه کرد مرجع مطمئن تری برای اختر شناسان پدید آمد . خوارزمی در تنظیم این دو زیج به احتمال قوی روش تلفیقی خود را با استناد به دانش های یونانی ، هندی و ایرانی به کار برده است
خوارزمی از راه ترجمه سیدهاتنا با مکتب ریاضی و اختر شناسی هند و از راه ترجمه مجسطی کتاب بطلمیوس با مکتب یونانی آشنا شد. خوارزمی ترجمه هایی از نوشته های ارسطو و اقلیدس و دیگران با مکتب یونانی آشنا شد .به جز آنکه به خاطر بستگی هایی که با پاسداران فرهنگ ایرانی داشت کم و بیش از دانش نیاکان خود با خبر بود . رساله های زیج اول و زیج دوم خوارزمی به احتمال زیاد بر اساس دو رصدی که اولی در بغداد و دومی در دمشق انجام گرفت نوشته شده است
نوشته های خوارزمی در زمینه اختر شناسی و جغرافیای ریاضی اثر زیادی در کارهای دانشمندان بعدی داشته است. در واقع مسلمه مجریطی صورت تازه ایی از جدول هاب فلکی را بر اساس کارهای خوارزمی تنظیم کرد و همین جدول های مجریطی است که اساس کار اخترشناسان اروپای غربی قرار گرفت
1. صورت الارض
نخستین اثر علمی در دوران تازه شکوفایی دانش در زمینه جغرافیا دانست . خوارزمی واژه صورت الارض را به همان معنایی به کار برده است که ما امروز آن را جغرافی می نامیم
گرچه این کتاب بر اساس جغرافیای بطلمیوس تنظیم شده است ولی به هیچ وجه نمیتوان آن را ترجمه ای از جغرافیای وی دانست خوارزمی در این کتاب تقسیم بندی مطالب را به صورتی غیر از جغرافیای بطلمیوس انجام داده است و تحت تاثیر فرهنگ و باورهای ایرانی به تقسیم بندی اقلیم های هفت گانه گرایش دارددر حالی که بطلمیوس از بیست و یک ناحیه نام میبرد با وجود این ها باید گفت که خوارزمی برای نوشت کتاب صورت الارض کتاب جغرافیای بطلمیوس را پیش روی خود داشته است
کارهای خوارزمی در زمینه حساب و جبر :
کارهای خوارزی در زمینه حساب و جبر در تاریخ ریاضیات و از دیدگاه مسیر تکاملی ریاضیات اهمیت بسیار زیادی دارد
تالیف خوارزمی در باره حساب به نام
1. حساب الهند
این کتاب تنها از طریق ترجمه لاتینی آن به ما رسیده است و نسخه منحصر به فرد این ترجمه به زبان لاتینی و با عنوان Algorithmi numero indorum در کتابخانه دانشگاه کمبریج نگهداری میشود
این کتاب در پیشرفت بعدی ریاضیات در اروپای غربی و جنوبی نقشی اساسی داشته است زیرا اروپای غربی و جنوبی نقشی اساسی داشته است . زیرا اروپایی ها به وسیله آن با روش هندی عدد نویسی یعنی نمادهای ده گانه هندی با به کر بردن صفر و استفاده از نظام موضعی بودن رقم ها آشنا شدند
از آنجا که در اروپای غربی و جنوبی این شکل عدد نویسی را از کتابی یاد گرفتند که به زبان عربی نوشته شده بود و نویسنده آن نیز در کشور های عربی زبان زندگی میکرد رقم های هندی دستگاه عدد نویسی دهدهی را به اشتباه رقم های عربی نامیدند
خوارزمی مسئله هایی را که به معادله درجه اول منجر می شود از راه حسابی و با روش های یک فرضی و دو فرضی حل میکند روش یک فرضی همان روشی است که امروز هم با نام راه حل فرضی مورد استفاده قرار میگیرد و خوارزمی آن را از هندی ها گرفته است
روش دوم یعنی روش دو فرضی به این ترتیب بود که با فرض دو عدد دلخواه برای مجهول هر بار میزان اشتباه را به دست آورده و به کمک انها مقدار واقعی مجهول را محاسبه می کرد . اگر به زبان نمادهای امروزی جبر صحبت کنیم ، روش دو فرضی را میتوان به این ترتیب شرح داد
فرض کنید f(x) = p ، که در آن f(x) تابعی خطی نسبت به x و p مقدار تابت باشد در آغاز x=a و سپس x=b و به دست می اوریم
f(a) = A و f(b) = B
P-A را با E و P-B را با K نشان می دهیم در این صورت داریم
X = (bE – Ak)/(E – K)
البته به گمان خوارزمی رابطه ای که در اینجا به دست می آید و به یاری آن میتوان مقدار مجهول را پیدا کرد تصادفی است
1. جبر
کتاب جبر خوارزمی نقشی بسیار اساسی در تاریخ ریاضیات داشته و نمونه مشخصی است از پژوهش های ریاضیدانان ایرانی در دوره ای از تکامل ریاضیات که سمتگیری کاربردی داشته است .این کتاب بعدها به زبان لاتین ترجمه شد و برای مدتی طولانی تنها کتاب درسی ریاضیات در اروپای غربی بود
برخی از مطالب این کتاب ، کارهای دیوفانت و دانشمندان هندی را به یاد می آورد و به همین مناسبت برخی گمان می بردند که خوارزمی از این سرچشمه ها استفاده می کرده است ، برخی از روش هایی که خوارزمی برای حل معادله به کار برده ما رو به یاد دیوفانت می اندازد ولی خوارزمی به هیچ وجه از کوتاه نویسی که خاص جبر دیوفانت است استفاده نمی کند و اصطلاح های او را به کار نمی برد به جز این بررسی های تاریخی نشان داده است که آشنایی دانشمندان دربار خلیفه عربی با کارهای دیوفانت بعد از تنظیم کتاب خوارزمی بوده است
به همین ترتیب به دلیل اختلاف هایی که بین روش های خوارزمی با روش های دانشمندان هندی در حل معادله ها وجود دارد میتوان نتیجه گرفت که او در کتاب جبر و مقابله خود از روش های هندی هم پیروی نکرده است
جبر خوارزمی حتی از دیدگاهی که دنبال می کند ارتباطی با جبر یونانی ندارد یونانی ها در بخش عمده ای از کارهای خود هیچ ضرورتی نمیدیدند که به کاربرد مفهوم های عملی توجه کنند در حالی که خوارزمیدرست برعکس عمل میکرد و تلاش او در اینت جهت بود که علم را به خدمت زندگی بگمارد هدف علمی آن را بشناسد و بشناساند . جبر خوارزمی بخش های ویژه ای درباره تجارت ، تقسیم ارث و عمل کردن به وصیت ها دارد و بر خلاف یونانی ها که همه چیز را به هندسه منجر می کردند خوارزمی برخی از مسئله های هندسی را با یاری معادله حل میکند
ارزش علمی کار خوارزمی در این است که کتاب او تنها رساله ای درباره حل مسئله نیست بلکه خوارزمی الگوریتم حا معادله ها را مطرح میکند کاربرد آن را هم توضیح میدهد و هر جا لازم می بیند از روش های هندسی هم سود می جوید
واژه جبر که خوارزمی برای نامیدن این شاخه از دانش ریاضی انتخاب کرده است معرف درستی این اندیشه است . خوارزمی جبر را به معنای جبران کردن می گرفت که به زبان امروزی به معنای انتقال یک عدد با یک جمله منفی از یک سمت به سمت دیگر معادله است که آن را به عدد یا جمله ای با ضریب مثبت تبدیل می کند
در کنار واژه جبر به واژه مقابله بر میخوریم که معرف عمل دیگری در معادله است : معادل قرار دادن دو عبارت برابر در دو سمت معادله
بهاء الدین عاملی معروف به شیخ بهائی ریاضیدان آغاز سده شانزدهم میلادی خیلی خوب دو واژه جبر و مقابله را تعریف میکند ، شیخ بهائی می گوید :
قسمتی از معادله را که شامل مقدار منفی است ممیتوان حذف کرد و به طرف دیگر معادله افزود این عمل را جبر گویند جمله های مشابه را میتوان از دو طرف معادله حذف کرد این عمل مقابله است
عمل های جبر و مقابله به زبان امروزی ، عبارتند از انتقال جمله ای از یک سمت به سمت دیگر معادله – با تغیر علامت – و جمع جبری جمله های مشابه
در کتاب جبر خوارزمی راه حل معادله های درجه اول و دوم شرح داده شده است درست است که خوارزمی برای حل معادله های درجه دوم به ظاهر راه حل کلی نمیدهد و با تقسیم معادله های درجه دوم به پنج گونه مختلف برای هر کدام راه حلی جداگانه ارائه می کند ولی ضمن حل نمونه های عددی اغلب همان دستوری را دنبال میکند که امروز برای حا معادله های درجه دوم می شناسیم – نمونه معادله حل شده توسط خوارزمی و مقایسه با روش امروزی در صفحه 74 الی 79 کتاب نگاهی به تاریخ ریاضیات در ایران اثر پرویز شهریاری -
نام خوارزمی در آغاز با ترجمه کتاب حساب الهند او به اروپا رفت و الخوارزمی به صورت لاتینی شده آن الگوریتموس تبدیل شد و بعد ها به تدریج در تمامی اروپای غربی و جنوبی با نام الگوریتموس و بعد ها الگوریتم از راه عدد نویسی هندی آشنا شدند . ولی به تدریج این اصطلاح به هر دستگاه یا دنباله ای از محاسبه داده شد
به این نکته باید توجه کرد که واژه الگاریتم هیچ ربطی با واژه الگوریتم ندارد در ضمن الگوریتموس در آغاز در اروپای غربی به معنای محاسبه شمرده می شد و بعد ها به شاخه ای از منطق ریاضی شمرده شد
نامی که خوارزمی بر کتاب جبر خود گذاشته است امروز در همه زبان های زنده دنیا باقی مانده است : در زبان فرانسوی Algebre ، در زبان انگلیسی Algebra ، در زبان روسی آلگبر و غیره . میبینیم حتی حرف تعریف ال هم از ابتدای آن حذف نشده است
تا بیش از نیم سده پیش در ایران کتاب های درسی و غیر درسی جبر را با عنوان جبر و مقابله می نوشتند
یکی از کارهای پر ارزش خوارزمی قبل ار پیدایش نمادها و واژه های تازه پیدا کردن واژه و اصطلاح های مناسب در قلمرو جبر بود برای نمونه برای مجهول از واژه شیء استفاده می کرد و آن را درست به همان مفهومی که امروز از نماد X استفاده می کنیم به کار می برد . انتقال این واژه به اروپا و نوشتن آن به صورت X در آغاز نماد x و سپس سایر نماد ها را برای بیان مقدارهای مجهول به وجود آورد
از میان کتاب های خوارزمی تنها کتاب جبر او به همت زنده یاد حسین خدیو جم به فارسی بر گردانده شده است
کتاب جبر و مقابله خوارزمی دو بخش دارد که در بخش اول به حل مسئله هایی درباره شش نوع معادله صحبت میکند و راه حل ها همه جبری و گاه هندسی اند و در بخش دوم از کاربرد ها بحث میکند و نمونه هایی از مسئله هایی می آورد که بیشتر مربوط به تقسیم ارث و عمل به وصیت هاست
کتاب خوارزمی ابتدا در اروپا در قرن ششم – سده دوازدهم میلادی – توسط جراد کرمونایی ترجمه شد در همین سده ترجمه دیگری از رابرت چستری باز هم به زبان لاتین انجام گرفت و از قرن هشتم – قرن شانزدهم میلادی – ابتدا توسط آدریان رومانوس و سپس دیگران کتاب را به زبان های مختلف اروپایی ترجمه کردند.
در اين مقاله مي آموزيم:
-اضطراب و استرس چيست؟
- راه هاي پيشگيري از اضطراب و استرس
- درمان اضطراب و استرس
و…
بقيه ي مقاله در ادامه ي مطالب
احترام در خانواده Reviewed by Milad on Oct 26Rating: 5.0 احترام در خانوادهچکیده: تربیت یک فرایند مستمر و پیوسته بوده که هد ف نهایی آن کمال وسعادت انسان است و این کمال درمکتب ما همان قرب الهی است. و اهمیت آن به این خاطراست که کودک مانند مومی دردست ماست و ما هم می توانیم با تربیت درست اورا به انسانی تبدیل کنیم که خلیفه الله روی زمین باشد وهم به موجودی پست تر از حیوان تبدیل شود ، تربیت انواع مختلفی داشته وعوامل زیادی درآن نقش دارند ومتناسب با توانایی های فرد مقابل مراحل مختلفی دارد که دراین مقاله هر کدام از آن ها ذکر شده اند
بقيه متن را در ادامه ي مطالب بخوانيد
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزكیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذكر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیركی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش كار ها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طاقت برای تحمل شكست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشكفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداكاری برای قلب های درد مند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ك: كرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امید ها
م: محبت برای نگاه معصوم یك كودك
ن: نكته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یك رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
* ای کاش همگی این الفبا را خوب بیاموزیم. *
فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست.
بقيه در ادامه ي مطالب
بازی درمانی به كودكان كمك می كند تا احساسات منفی و رویدادهای ناراحت كنندهای را كه نتوانستهاند با آن ها كنار بیایند، درك كنند.
به جای استفاده از روش های درمانی رایج بزرگسالان مانند گفت و گو و توضیح درباره ی چیزی كه سبب ناراحتی آن ها شده است، از بازی برای برقراری ارتباط به شیوه ی خود بهره می گیرند، بدون آنكه احساس كنند دارند بازجویی یا تهدید می شوند.
بقيه در ادامه ي مطالب
.: Weblog Themes By Pichak :.